میخواهم اتفاقات هزارههای قبل از میلاد را در مصر، میانرودان، هند و چین باستان مرور کنیم.
این قسمت: بین چهار تا سه هزار سال قبل از میلاد
در این تاریخ بیشترین توجهات و شاید بیشترین اسناد به دست آمده مربوط به مصر و بینالنهرین است، در سواحل رودهای بزرگ جهان شناخته شده آن زمان.
یعنی در آن زمان رود آمازون یا رود سند نبود؟ این رودها بودند ولی چنان رام نبودند که بتوان در کنارشان زندگی کرد؟ رام بودند ولی مردمی در کنار آنها ساکن نبودند؟ مردمی بودند ولی چیزی از خود بر جای نگذاشتند؟ مردمی بودند و چیزی بر جای گذاشتند و ما هنوز نیافتیمش؟ نمیدانیم!
به هر حال صحبت ما از نیل و دجله و فرات است. در کنار رود نیل تمدن مصر تشکیل شد و در کنار رودهای دجله و فرات تمدن بینالنهرین (جایی که امروزه عراق است). این تمدنها تا پیش از 3000 قبل از میلاد سه ویژگی مهم داشتند که برای آن زمان واقعاً بسیار مهم و عجیب است:
تاریخ تولد این تمدنها را باید عصر حجر دانست، عصری که خودش سه بخش است: دیرینه سنگی، میانه سنگی و نوسنگی. در دیرینه سنگی انسان، شکارچی-گردآورنده بود، در میانه سنگی یاد گرفت ابزار بسازد و در غار زندگی کند و در نوسنگی کشت غلات و اهلی کردن حیوانات را آموخت. در واقع کشاورزی و دامپروری که انقلاب نوسنگی نام دارد هزاران سال در حال تشکیل بود ولی در دوره نوسنگی به بلوغ خود رسید و باعث تغییرات اساسی شد. چه کودکی طولانیای!
گفتیم که این تمدنها در کنار رودها ایجاد شدند، درست است که مصر و بینالنهرین هر دو مجاورنشین رودها بودند ولی
خب احتمالاً از تاریخ مدرسه به یاد دارید که کشاورزی با خود اسکان دائمی و آماده بودن خوراک را آورد که این امر به داشتن فراغت بیشتر انجامید و فراغت بیشتر باعث شد صنایع دستی، تخصصی و متنوع شوند. نجار و دباغ در این دوره زیاد شد و در حدود 3400 قبل از میلاد با اختراع خط شغل کتابت و در حدود 3000 قبل از میلاد با دستیابی به روش ساخت آلیاژ، فلزکاری ایجاد شد.
این شرایط بهترین موقعیت برای تبدیل دهکدهها به شهرها بود. از تولد شهرها و باقی ماجرا در قسمت بعد خواهم نوشت.