خب به عنوان فردی که هیچ ادعایی در نوشتن و نویسندگی نداره، میخوام توی اولین نوشته ام در ویرگول، از تأثیرات خدمت سربازیم بر روی زندگیم براتون بگم.
تا قبل از این که برم سربازی، مثل خیلیای دیگه، هیچ تصوری از محیط نظامی و سختیاش و شرایط و ضوابطی که بر اون حاکم هست نداشتم. اما کاملا میدونستم که سخته...
سخته بعد از این همه سال کنار خانواده بودن، بخوای ازشون دل بکنی و واسه دو ماه ازشون دور باشی، سخته بخوای قبول کنی که دیگه شب ها تا دیروقت نمیتونی روی پروژه مورد علاقه ات کار کنی، یا فلان آموزش مورد علاقه ات رو ... حتی برای بعضیا سخته اون موهای قشنگی که هر روز با وسواس تمام جلوی آینه بهشون مدل میدادن و بهشون میرسیدن رو با ماشین نمره 4 بزنن و واسه 21 ماه با چیزی به اسم "مدل مو" خداحافظی کنن! در کل، باید از خیلی چیزایی که باهاشون لذت می بردی از زندگیت بصورت موقت خداحافظی کنی...
بگذریم، به هر صورت، من به دلیل نیازی که به کارت پایان خدمتم داشتم، برای اعزام به خدمت اقدام کردم و از قضا برای طی دوره آموزشی به پادگان 05 کرمان رفتم.
شاید باورتون نشه ولی دوره ی ما یکی از بدترین دوره ها بود و خود پرسنل کادر هم این رو به وضوح اظهار کردند چون ما 1 شهریور اعزام شده بودیم و باید برای رژه 31 شهریور به داخل شهر کرمان می رفتیم و اونجا رژه می رفتیم و بخاطر همین، از همون اول تمرینات رژه برای ما شروع شد تا 1 ماه بعد که 31 شهریور بود و باید میرفتیم واسه رژه ... ولی بدشانسی ما این بود که تعطیلات تاسوعا و عاشورا دقیقا 1 روز و دو روز قبل از 31 شهریور بود و تا 31 شهریور به هیچکس مرخصی نمیدادن! و در صورتی که بعد از رژه حداقل 2 روز تعطیلی داشتیم، میتونستیم یه مرخصی کوتاه داشته باشیم.
بگذریم که مرخصی فقط به متاهل ها و کسایی که پارتی داشتن داده شد و ما موندیم داخل پادگان... اون چیزی که اونجا ما رو خیلی عذاب میداد آفتاب داغی بود که باعث شده بود صورت هامون سیاه بشه و وقتی خودمونو تو آینه می دیدیم از قیافه ی خودمون تعجب می کردیم!
در هر صورت، دوره آموزشی هم تموم شد و برای 10 روز اومدیم مرخصی. در مورد مرخصی و کلا دوره سربازی یه چیزی یادم افتاد که لازم میدونم به کسایی که در آینده میخوان برن بگم، اونم این که فکر نکنم بتونین توی مدتی که سرباز هستین همزمان، کار کنین، اما از اونجایی که وقت آزاد توی پادگان دارین، میتونین برنامه ریزی کنین واسه خوندن کتاب هایی که تا حالا وقت خوندنشون رو نداشتین.
از اونجایی که من قبل از سربازیم، کارم و تخصصم برنامه نویسی بود، بعد از دو ماه سعی کردم یکم کد بزنم، نمیتونم بگم کلا یادم رفته بود ولی یکم کند تر شده بودم. به نظر من حافظه ی آدما با هم متفاوته پس ممکنه یه نفر بعد از دو ماه بعضی چیزا رو یادش رفته باشه.
وقتی مرخصیم تموم شد، به شیراز رفتم تا ادامه ی خدمتم رو اونجا (تیپ 37 زرهی) بگذرونم.
و در حال حاضر (اردیبهشت 1398) که این مطلب رو می نویسم، هنوز سرباز هستم.
چند تا نکته ای که در مورد تأثیرات سربازی روی زندگیم می تونم بگم:
دوری از اینترنت، فرصتی مناسب برای فکر کردن
اگه جزو اون دسته افرادی هستین که در آینده قراره برید سربازی، باید اینو بگم که کلا داخل محیط های نظامی، عکس برداری ممنوعه و به خاطر همین از ورود گوشی موبایل دوربین دار و تجهیزات ذخیره ساز جلوگیری می کنن. همینطور توی محیط های نظامی سیستم ها به اینترنت متصل نیستند و شما برای دسترسی به اینترنت باید از پادگان بیرون برید (کافی نت و...) و شما کلا توی پادگان از اینترنت و موبایل هوشمندتون و لپ تاپتون دور هستین، اما به نظرم این رو باید به یه فرصت تبدیلش کنین. فرصتی واسه فکر کردن به آینده ی خودتون، آینده ای که بعد از اتمام سربازی در انتظار شما هست و دیگه قراره با کارت پایان خدمت وارد این جامعه بشید. توی این 1 سال و خورده ای بشینید فکر کنید که آیا سبک زندگیتون احیانا نیاز به تغییر خاصی نداره؟ واسه آینده ی خودتون برنامه ریزی کنید، هدف مشخص کنید، این مدت، فرصت خوبیه واسه فکر کردن و درست فکر کردن، میتونه مسیر زندگی آینده تون رو تغییر بده. من بعد از گذشت 7 ماه از خدمتم، در حالی که توی پادگان داشتم با خودم فکر می کردم، به ذهنم رسید که تحصیلات خودم رو در مقطع کارشناسی ارشد هوش مصنوعی ادامه بدم و بعد از گذشت چند روز که روی این موضوع فکر می کردم، در نهایت تصمیم گرفتم که بعد از سربازیم کنکور کارشناسی ارشد شرکت کنم.
خروج از روال عادی و یکنواخت زندگی و تجربه ی یک شیوه ی زندگی متفاوت
به نظرم خوبه که گاهی وقتا زندگی ما آدما دچار تنوع بشه.سربازی و محیط متفاوت اون بهونه ای شد واسه ایجاد تنوع توی زندگی من و البته کسب تجربه. این که شما بصورت اجباری برای نحوه ی زندگی خودتون باید از یک دیسیپلین خاصی پیروی کنین، می تونه در عین سختیش، بعضی از جاها به دردتون بخوره. نمیخوام بگم سربازی مزایاش زیاد هست یا نه. من میخوام بگم که میشه از این فرصت استفاده ی مثبت کرد. بستگی به خودمون داره.
از دست دادن موقعیت های خوب کاری
این مسئله شاید برای بعضی افرادی که قبل از سربازی شغل خاصی نداشتند و بیکار بودند خیلی بیشتر عذاب آور باشه، چون اونا با خودشون میگن: تا خدمت نرفته بودم کار پیدا نشد، حالا که اومدم سربازی یه موقعیت خوب پیدا شده ولی نمیتونم برم!
اما برای من هم که قبل از سربازیم در کنار درس و دانشگاه، کار می کردم، این مسئله خیلی من رو رنج میداد که فرصت های همکاری و کار کردن رو می دیدم اما نمی تونستم برای اون ها اقدام کنم.
من جزو اون دسته از افرادی بودم که اگه از سربازی معاف می شدم، مستقیما می تونستم برم سر کار و ساختن زندگی خودم رو شروع کنم. اما با وجود مانعی به نام سربازی، حدودا 1 سال عقب افتادم.
آشنایی با یک شهر دیگه و پیدا کردن یک رفیق دیگه!
اگر بعد از آموزشی توی شهر خودتون خدمت کنید، این مورد تقریبا در مورد شما معنی نمیده. اما خب من اهل اصفهان بودم و خدمتم توی شهر شیراز بود. البته قبلا هم مدتی شیراز بودم اما این مدت باعث شد از این شهر شناخت بیشتری کسب کنم. مواردی مثل مردم اش، لهجه ی شیرازی، اقوامی که توی این شهر و شهرستان های اون ساکن هستن، غذاها و سوغات اش، اماکن دیدنی و تاریخیش، بازارهاش و...
خلاصه بگم، شاید فال نبود ولی تماشا بود! :)
همینطور رفقای خوبی پیدا کردم که با هم می نشستیم و می گفتیم و می خندیدیم و واقعا به همدیگه عادت کرده بودیم. اما همیشه این موضوع که قراره یه روزی ازشون جدا بشم واقعا ناراحتم می کرد.
سر و کله زدن با آدم های مختلف در قالب یک هم زیستی مسالمت آمیز
من تا حالا محیط های مختلفی رو تجربه کرده بودم، اما حقیقتش این مدل رو نه! تصور کنین توی یه محیطی دارین زندگی می کنین با افرادی که هر کدوم یک طرز فکر متفاوت، شخصیت متفاوت و اخلاق متفاوت دارن و شما باید با هم نه تنها سر و کله بزنید، بلکه در کنار هم زندگی کنید، غذا بخورید و توی یک آسایشگاه بخوابید. این مسئله به شما یاد میده که همه آدما شبیه هم نیستن و باید با هر شخصی سعی کنید کنار بیاید. باید یاد بگیرید جامعه تشکیل شده از همین آدم ها و اگر سر و کله زدن با آدم ها رو یاد نگیرید توی زندگیتون پیشرفت و موفقیتی حاصل نمیشه.
در آخر، به نظرم سربازی رو به خاطر اجباری بودنش، باید سعی کنید باهاش کنار بیاید و تحملش کنید تا طی بشه و سعی کنید تا جایی که می تونید ازش استفاده مفید کنید. شاید واقعا بعضی وقتا فشار زیادی به شما وارد بشه ولی خب صبور میشین و یکم تحملتون بالا میره :)