ثروتمند:
کسی است که در زندگی خود دنبال اهداف گوناگونی میباشد و برای رسیدن به این اهداف تلاش و کوشش می کند .
اهدافی مانند : معنویت, اجتماعی, خانوادگی, تندرستی, آموزشی, اقتصادی و متفرقه.
ثروتمند سعی می کند هرکدام از این اهداف را به طور هماهنگ و متناسب با هم رشد دهد.
به طوری که اگر هر کدام از اهداف فوق را از صفر تا ده رتبه بندی کنیم او علاوه براهداف اقتصادی, اهداف دیگر را هم به تناسب افزایش میدهد.
به طور مثال او تمام اهداف فوق را در رتبه 6 یا7 یا8 متناسب با هم رشد داده است.
پولدار:
فردی است که هماهنگی در اهداف او دیده نمی شود.
به طوری که او در اهدافی مثل مالی و اقتصادی بیش از بقیه اهداف سعی و تلاش می کند.
و برای رسیدن به این هدف تا جایی که امکان دارد شب و روز وقت و انرژی صرف می کند , و به اهداف دیگر مثل معنوی, تندرستی, آموزشی.و…اهمیت چندانی نمیدهد.
فقیر:
فردی است مانند پولدار از تناسب بین اهداف برخوردار نیست.
او در بعضی از اهداف سعی و تلاش بیشتری می کند و در بعضی دیگر ضعیف میباشد.
معمولا در زمینه های آموزش و افزایش بهره هوش مالی هیچگونه سعی و تلاشی نمی کند.
و به همین علت در زمینه اقتصادی و مالی علی رغم تلاش شبانه روزی و کوشش فراوان بهره چشمگیری عاید او نمی شود, و او همیشه از درد بی پولی می نالد .
چنین شخصی برای این که از این وضعیت رها شود, باید در زمینه مالی , اقتصادی , روانشناسی ثروت و کسب و کار آموزش داده شود تا او بتواند خود را به فرد ثروتمند برساند.
اکنون این سوال مطرح می شود:
که اگر فرد فقیر صرفا از تکنیک ها و فنون مالی مطلع شود آیا او می تواند خود را به فرد ثروتمند برساند و هم سطح او قرار بگیرد؟
آیا تفاوت بین ثروتمند و فقیر کم و یا از بین میرود؟
جواب سوال منفی میباشد.
بله دوستان درست شنیدید فرد فقیر باز هم نمی تواند هم سطح ثروتمند قرار گیرد.
مثال بارز آن در جامعه زیاد به چشم می خورد.
افرادی هستند که خود سمینارهای آموزشی کسب ثروت برگزار می کنند و فنون ثروتمند شدن را تدریس می کنند
اما این در حالی است که خود در فقر به سر می برند, و پول زیادی ندارند.
و یا قهرمانان و هنرمندان که پول هنگفتی به دست می اورند بعد از اتمام کار حرفه ای خود فقیر می شوند.
عکس این قضیه هم می تواند درست باشد.
گاها مشاهده شده که ثروتمندی بر اثر حوادثی امثال:
زلزله , آتش سوزی و چک بلامحل ورشکسته به جمع فقیران پیوسته ولی بعد از گذشت زمانی دوباره به ثروت اولیه خود رسیده اند.
شاید از خود بپرسید علت چیست؟
علت آن طرح اولیه ذهن در مورد ثروت می باشد.
همان طوریکه در دنیای مادی و بیرون قوانین و تکنیک هایی وجود دارد در دنیای ذهن و درون نیز قوانین تکنیک هایی وجود دارد.
قانون های بیرونی عبارتند از روشهای سرمایه گذاری, حساب داری, بازاریابی, نحوه اداره کردن پول …که همه ضروری و واجب است .
ولی درون به مراتب مهمتر می باشد.
به طوری که اگر قوانین بیرونی را مثل شاخ و برگ یک درخت بدانیم قوانین ذهنی و درون ریشه های این درخت می باشد.
پس این مهم است که شما چگونه فکر می کنید.
به چه اعتقاد دارید , باور ها و ترس ها و نگرانی های شما چه هستند تصورات ذهنی شما نقش مهمی در میزان موفقیت شما دارند.
آنچه هم اکنون هستید یا می خواهید بشوید بستگی به خود شما دارد.
تنها محدودیتی که ممکن است پیش روی شما قرار داشته باشد آنهایی هستند که خود شما وضع می کنید.
پس با کنترل کردن اندیشه , افکار و احساسات خود به طور کامل سرنوشت تان را به دست بگیرید.
برای تغییر در دنیای بیرون ابتدا باید دنیای درون تغییر کند.
دنیای بیرون آیینه دنیای درون است.
به طوری که اگر می خواهید میوه را تغییر دهید اول باید ریشه ها را تغییر دهید.
تفاوت بین ثروتمند و فقیر در دنیای درون آنهاست.
در پایان لطفا ما را از نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود محروم نفرماید.