همیشه فکر میکنید که یک اثر هُنری یک نقاشی روی دیوار یا یک مجسمه در گالری یا یک موسیقی برای گوش کردن و یا هر چیزِ دیگهای باشه؛ اما من میگم این اثر هُنری میتونه یک بازی باشه، بله بازی!
یک بازی که همهی این خصوصیاتی که گفتم رو میتونه داشته باشه و یک اثر هُنریِ کامل باشه.
داستان بازی گریس، داستان دختری هست که درگیر احساسات درونی خودش است و برای راهایی از این فراز و فرودهای احساسی تلاش میکند به روشنایی برسد. برای رسیدن به روشنایی درونی، او نیاز به همراهی و کمک ما دارد. داستان بازی خالی از هر گونه دیالوگ میباشد و تنها صدا، نجوای دختر است. ما در این بازی همراه موسیقی ناب و ترکیبی از تصاوریر هستیم که ترکیب این دو با هم بینظیر است.
داستان بازی به قدری جذاب و گیراست که زمان و مکان را فراموش میکنید و برای رهایی دختر تلاش میکنید دختری که آواز میخواند در دستانِ مجسهای بزرگ برای روشنایی، به عنوان کسی که منتقد نیست و فقط بازی را دوست دارد و گیمر هست باید بگم اگر دلتان میخواهد در دنیای شلوغ آدماها لحظهای رهایی داشته باشید و بهترین لحظهی حالِ شما باشد این بازی بینظیر را پیشنهاد میکنم انجام دهید و لذت ببرید داستان طوری طراحی شده است که در پایان بازیکُن برداشت خودش را میکند و ممکن هست هر بازیکُن تفسیر خودش را از پایان بازی داشته باشد.