ویرگول
ورودثبت نام
Sara Najafi
Sara Najafi
خواندن ۱۱ دقیقه·۶ سال پیش

تعهد سازمانی (برگرفته از مطالعات و تجربیات اندک من)

تعهد سازمانی (عکس از اینترنت!)
تعهد سازمانی (عکس از اینترنت!)

توی این نوشته چیزایی که یاد گرفتم، در مورد انواع و اقسام تعهد سازمانی در علم رفتار سازمانی و تحلیل هر نوع تعهد و لزوم وجود تعهد در یک سازمان، رو می‌نویسم! اینو هم بگم که به نظرم برای اینکه بتونید بیشترین استفاده رو از این مطلب ببرید بهتره بهش فکر کنید و شاید حتی بتونید تطبیقش بدین. :)

اول اینکه تعهد سازمانی چیه و چطوری روی رفتار آدما توی یک سازمان اثر میذاره!

منظور از تعهد سازمانی، میل آدما به موندن به عنوان یک عضو از سازمان هست، در واقع به این معنی که اگر در شرکتی کار می کنید و دلتون می خواد که اونجا بمونید یعنی تعهد دارید به اون سازمان.

لازمه بگم که وقتی یک سازمان یک کارمند معقولی داره که انتظارات سازمان رو برآورده می کنه، از دست دادن این آدم براش یک هزینه محسوب میشه. این هزینه شامل هزینه برای جایگزینی اون کارمند از مرحله ‌ی تبلیغ و فراخوان تا اینکه آدما بیان، زمانی که پرسنل برای مصاحبه میذارن، هزینه آموزش و ترینینگ و خیلی چیزای دیگه‌ست، و نهایتا قبل از همه‌ی این‌ها، کارمندی که برای شما کار کرده یک تجاربی داره، یک تاریخچه‌ای داره، که با رفتنش با خودش میبره، به همه ی این دلایل از دست دادن این آدم کلی هزینه داره برای سازمان، بنابراین فقط مهم نیست که آدما خوب کار کنند مهم اینه که دلشون بخواد که توی اون سازمان باقی بمونن.

اما سه مدل تعهد داریم

تعهد عاطفی: به این معنی که یه جایی می مونید چون دلتون می خواد بمونید.

تعهد مستمر: به این معنی که یه جایی می‌مونید چون احتیاج دارید که بمونید.

تعهد هنجاری: به این معنی که یه جایی می‌مونید چون فکر می کنید باید بمونید.

تعهد عاطفی

تعهد عاطفی بر اساس احساسات ماست، یک نشونه‌ی کلیدی برای تشخیص این نوع از تعهد اینه که دوست دارید و علاقه دارید که توی این سازمان بمونید.

· مثلا به این صورت که: دوست دارم اینجا بمونم چون کاری که می کنم رو دوست دارم و برام لذتبخشه، دوستام اینجا کار می‌کنند، محیطش آرامش بخشه، ریلکسه، اینجا بهم خوش میگذره، و به طور کلی من سازمانم رو دوست دارم پس میمونم.

· در واقع وقتی به اینکه از این سازمان برید فک می‌کنید، اگه حستون حس ناراحتیه چون مثلا رئیستون خیلی آدم خوبیه، رئیستونو دوست دارید، همکاراتونو دوست دارید، آدمای سازمانتون مثل خانوادتون هستند، پس تعهد شما تعهد عاطفی هست، تو این نوع تعهد بخشی از هویت ما میشه شرکتی که توش کار می کنیم. مثلا وقتی خودمون رو معرفی می‌کنیم اون دو سه تا جمله اول که برای معرفی خودمون میگیم خیلی نشونه‌ی خوبی برای تعهد عاطفیه، آدمایی که تعهد عاطفی به سازمانشون دارن معمولا تو دوسه تا جمله اول اشاره می کنن که کدوم شرکت یا کدوم واحد کار می کنند. در واقع حس مثبتی بهش دارند و میشه گفت بهش افتخار هم می‌کنند، البته این یکی از پارمتراست و نمیشه گفت که قطعا اینطوریه.

· اما مورد دیگه اینکه وقتی تعهد عاطفی داریم رفتار شهروندی هم بیشتر نشون میدیم، یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی شرکتتون رو دوست دارید احتمال اینکه فقط دنبال وظایفتون نباشید و کارای بیشتری برای همکاراتون و شرکتتون بکنید بیشتر میشه چون همه ی آدما رو مثل دوستانتون می دونید، پس بهشون کمک می‌کنید.

حالا چه فاکتورهایی هست که باعث میشه این مدل از تعهد ما بیشتر بشه؟

یه قسمتیش اینه که کارتون براتون جالب باشه، کسایی که جایی کار می کنن که کارشون چالشیه در عین حال کار معنادار و کار هیجان انگیزیه این تعهد رو بیشتر دارند. کار جالب کاریه که با ارزش های ذهنیتون تطابق داشته باشه، پس جایی که ارزش‌های سازمانتون با ارزش‌های ذهنیتون تطابق داشته باشه، این تعهد رو بیشتر دارید. اینکه دوستای خوبی داشته باشید، اینکه با مدیرتون رابطه‌ی خوبی داشته باشید، اینکه مثلا همکاراتون مثل دوستاتون باشند، اینا باعث میشه تعهد عاطفی بیشتر بشه، و اینکه اگه حس بکنید اینجا دارید خیلی چیز یاد می‌گیرید، اینجا دارید خیلی پیشرفت می کنید یه حس وابستگی بهش پیدا می کنید، این باعث میشه که حستون درگیر بشه و بنابراین تعهد عاطفیتون زیاد تر میشه.

اما مورد دیگه اینه که شبکه‌ی اجتماعی افراد هم توی مدل تعهدشون تاثیر گذاره، اگر شما ارتباط افراد با همدیگه تو شرکت رو شبیه یه گراف رسم کنید، طبق این گراف میشه به دوتا تئوری رسید:

· گفته میشه با توجه به این گراف، آدمی که ارتباط کمتری با بقیه داشته باشه احتمال اینکه از اون سازمان بذاره بره بیشتره، مثلا اونقدری با بقیه ارتباط برقرار نکرده، صبح به صبح میاد یه سلامی به کسایی که تو شرکت تو مسیرش هستند می‌کنه میره میشینه سرجاش با کسی هم کاری نداره! اینجور افراد که ارتباط کمتری با بقیه برقرار می‌کنن خیلی راحت‌تر می‌تونن برن!

· دومین تئوری میگه اگه یه آدمی بذاره بره، احتمال اینکه کسایی که باهاش ارتباط خوبی دارن هم بذارن برن، زیاده!

تعهد مستمر

توی این نوع تعهد این عقله که بیشتر درگیره! درواقع وقتی این نوع از تعهد رو داریم، میشینیم حساب کتاب می‌کنیم که ببینیم هزینه‌ی رفتنمون چقدره! و چه چیزهایی رو از دست میدیم، توی این نوع از تعهد وقتی به رفتن فکر می‌کنیم استرس می‌گیریم.

چه چیزهایی باعث میشه این نوع از تعهد رو داشته باشیم؟

· حقوق بالا یکی از عواملیه که باعث میشه این نوع تعهد رو داشته باشیم! افراد با این تعهد همیشه یکی از دغدغه‌هاشون اینه که ممکنه جای دیگه اینقدر حقوق بهشون ندن!

· عامل بعدی ارتقا هستش، یعنی مثلا آدمی با این نوع از تعهد اگه بدونه دو ماه دیگه یه ارتقایی می‌گیره، با خودش میگه بهتره صبر کنم، تا اون ارتقا اتفاق بیفته مثلا بشم مدیر، بعد اینطوری میتونم تو رزومه‌م هم بزنم که مدیر بودم، پس میمونه چون می‌خواد اون ارتقائه اتفاق بیفته.

· اما گاهی هم داستان اینطوریه که مثلا شما یه آموزشی دیدین که فقط توی این سازمان به دردتون می‌خوره، و فقط این سازمانه که برای این مهارتتون بهتون پول میده، پس می‌دونید که این دانشو جای دیگه ببرین براش اصلا ارزشی قائل نیستن و هیچ فایده ای براتون نداره و باید از صفر شروع کنید، پس استرس می‌گیرین، با خودتون می‌گین من زحمت کشیدم برای این کار، پس بمونم.

· و عامل دیگه برای این نوع تعهد مزایایی هست که سازمانتون ارائه می‌کنه، که قابل انتقال هم نیستن، مثلا سازمان شما سالی یه بار شما رو می‌فرسته سفر، یا مثلا وام‌های خوبی میده، یا مجموعه‌ی تفریحی خوبی داره، اینا چیزایی هستند که نمی‌تونید با خودتون ببرید، پس به خاطر اینا هم که شده میمونید!

· بعضی وقتا هم قضیه از این قراره که شما توی شرکتتون سال‌هاست که دارید کار می‌کنید و خب به خاطر همین سابقه‌تون، خیلی قبولتون دارن، قاعدتا جای دیگه برین ممکنه اینقدر قبولتون نداشته باشن، درسته 20 سال سابقه دارید، اما بازم تو شرکت جدید تازه‌کار هستید، پس می‌مونید که اون جایگاه رو از دست ندید!

· اما مورد دیگه اینه که اصن از اینجا برین می‌خواین کجا برین؟ آدمایی با این نوع از تعهد موقع رفتن این سوال رو از خودشون می‌پرسن و استرس می‌گیرن که اگه رفتم و کار نتونستم پیدا کنم چیکار کنم؟ و ممکنه هیچ گزینه‌ی دیگه‌ای نداشته باشند، و همین باعث میشه که بمونند!

پس در این نوع تعهد، توی سازمانتون میمونید، چون فکر می‌کنید نیاز دارید که بمونید و از فکر رفتن استرس می‌گیرید!

تعهد هنجاری

توی این نوع از تعهد نه عقل درگیره و نه احساس بلکه اون چیزی که درگیره و باعث میشه بمونید وجدانتونه، درواقع توی توی این نوع از تعهد فکر رفتن باعث میشه احساس گناه کنید!

چه فاکتورایی تاثیر گذاره؟

· بعضی جاها وفادار بودن به عنوان یک ارزش نهادینه شده، و حتی ممکنه فرهنگ اون سازمانی که توش کار می‌کنید فرهنگی باشه که به وفادار بودن خیلی ارزش میده و همین باعث بشه شما توی اون سازمان بمونید و فکر رفتن وجدانتون رو درگیر کنه!

· مورد دیگه ارزش‌های فردی خودی شماست، در واقع ممکنه توی یه شرایطی مدل ارزشی شما باعث بشه که شما همچنان توی شرکت بمونید و از فکر رفتن عذاب وجدان بگیرید اما شخص دیگه‌ای تو شرایط یکسان سازمان رو ترک بکنه! و این کاملا به مدل ارزشی شما وابسته‌ست.

· یا مثلا ممکنه سازمان شما یه خدماتی رو به شما ارائه بده، که همین باعث بشه شما احساس دین بکنید به سازمانتون و بمونید، مثلا ممکنه شما مشکلی داشته باشید بخواین یه مدت سرکار نیاین، مثلا سربازی، شرکت شما به جای اینکه بهتون بگه اگه نمی‌تونی بیای دیگه نیا، به شما این امکان رو میده که یه مدت نیای، یه سری خدمات یا امتیاز هم بهت میده، کمکتم می‌کنه تا مشکلت حل بشه. اینا باعث میشه بعدا موقع رفتن پیش خودت عذاب وجدان بگیری، با خودت بگی نامردیه که برم، سازمانم اون موقع اینقدر کمکم کرد پس باید بمونم.

· یا مثلا ممکنه تازه درست تموم شده باشه، هرجایی هم می‌گردی برای کار ازت سابقه می‌خوان، میری با مدیر این سازمان حرف میزنی، اونا بهت فرصت میدن که خودتو نشون بدی، کمکت می‌کنند که در کنارشون یاد بگیری و مشغول به کار بشی همین باعث میشه نسبت بهشون احساس دین داشته باشی، و پیش خودت بگی کمکم کردن به اینجا برسم پس باید بمونم.

· اما یه عامل دیگه برای این نوع از تعهد می‌تونه این باشه که، وقتی تو شرکتتون یه فرصتی برای یادگیری پیش میاد، مثلا آموزشی هست که می‌خوان دو نفر رو بفرستن، مدیرتون شما رو انتخاب می‌کنه، بهتون اعتماد می‌کنه، براتون صحبت می‌کنه، براتون مذاکره می‌کنه تا شما رو بفرسته یا مثلا مدیرتون امکانات لازم و فرصت لازم برای پیشرفت رو هرجوری شده براتون فراهم می‌کنه تا بتونید تو کارتون، تو علایقتون پیشرفت کنید و به جایی که می‌‌خواین برسید! همین باعث میشه احساس دین کنید و به خاطر کاری که براتون کردن بمونید.

پس توی این نوع از تعهد با خودتون می‌گید این سازمان خیلی به من کمک کرده، همیشه منو پشتیبانی کرده و خیلی به من اعتماد داشته، پس من باید بمونم.

حالا چندتا نکته در مورد این سه نوع تعهد:

باید بگم که این سه تا تعهد از هم مستقل هستند و هرکدوم مستقلا می‌تونن بالا یا پایین باشن.

مثلا یه سناریو می‌تونه این باشه که شما مدیرتونو دوست دارید، جایی که کار می‌کنید رو دوست دارید، کارتونو دوست دارید، همزمان حقوقتون بالاست، خیلی چیزا دارید یاد می‌گیرید، مدیرتون همیشه کمکتون کرده پیشرفت کنید و به شما اعتماد کرده پس شما همه جوره تعهدتون بالاست.

یا ممکنه مدیرتونو دوست نداشته باشید، فقط با دو نفر تو شرکت ارتباط داشته باشید، کارتونو دوست نداشته باشید، مدیرتون برای پیشرفتتون کمکتون نکنه، امکانات لازمو براتون فراهم نکنه، چیزی یاد نگیرید ولی حقوقتون بالا باشه، تو این سناریو شما ممکنه فقط تعهد مستمرتون بالا باشه.

نکته دوم اینکه ما چطوری به هرکدوم از اینا وزن میدیم؟

باید بگم که اون چیزی که به هر کدوم از این تعهدها وزن میده سیستم ارزشی ما هست و سیستم ارزشی ما هم بسته به شرایط زندگی، سن و ... می‌تونه تغییر کنه.

منظور اینه که آیا جایی میمونم که فقط حقوق بالایی دارم، فقط تعهد مستمر دارم؟ یا تعهد عاطفی بیشتر برام مهمه؟!

برای مثال میشه گفت آدمایی که تازه فارغ‌التحصیل میشن تعهد عاطفی براشون خیلی مهم‌تره، یا کسی که داره خانواده تشکیل میده، می‌خواد دیگه کم‌کم خونه بخره، بیشتر سراغ تعهد مستمر میره، یعنی مثلا حقوق براش مهم‌تره.

پس بسته به شرایط زندگیمون، وزنی که این هرکدوم از این تعهدها میدیم ممکنه فرق بکنه!

حالاچرا تعهد مهمه؟؟ و چه مدل کارمندایی تعهدشون برای سازمان مهم تره؟ چه منابعی ارزشمندترن؟

آدم‌هایی که آدم‌های نایابی هستند و نتونیم کپی‌شون کنیم خیلی برای سازمانمون مهمن، حالا این مهم بودن یه بخشیش مربوط به تخصص میشه و به بخش بزرگیش مربوط به سافت اسکیل‌ها. مثلا آدمی که کارمند با وجدانیه، از همه‌چیش مایه میذاره، کار رو خوب انجام می‌ده، سروقت کارشو انجام میده، نیاز نداره برید بالاسرش بهش بگید فلان کار رو انجام بده، تیم پلیر خوبیه، مدیره خوبیه، زود یاد می‌گیره و همچنین مهندس یا کارشناس یا کارگری که کارشو خوب بلده، به همه‌ی این دلایلی که گفتیم آدم نایابی میشه و به‌راحتی نمی‌تونید این آدما رو جایگزین کنید، پس آدمای باارزشی هستند و موندنشون هرجایی از سیستم سازمان ما ضروریه. و باید مطمئن بشین که این تعهدها رو براشون ساختین.

یک آماری هم در مورد اینکه از دست دادن یک کارمند برای یک سازمان چقدر هزینه داره: (آمار از اسلایدهای دکتر تاج‌الدین برداشته شده!)

به‌طور متوسط هزینه‌ی از دست دادن کارمندان طبق دسته‌ای که توی اون قرار می‌گیرند به‌صورت زیر هست:

· برای کارمندی که ساعتی کار می‌کنه: 0.5 برابر حقوق و مزایای سالیانه

· برای کارمند تمام وقت: 1.5 برابر حقوق و مزایای سالیانه

· برای یک مدیر: 5 برابر حقوق و مزایای سالیانه

این هزینه‌ها خیلی ریز ریز هستش و ممکنه متوجهش نشید. (خرج تبلیغ و فراخوان استخدام، خرج مصاحبه، خرج اینکه این آدم رفته و کلی تجربه و تاریخچه و دانش رو با خودش برده، خرج آموزش نیروی جدید، زمانی که طول میکشه تا این آدم جدید تو کارش جا بیفته.)

اما در آخر اینکه، هر ترکیبی از تعهد ها میتونه اتفاق بیفته اما بدترین ترکیب چیه؟

بدترین نوعش اینه که یه نفر تعهد عاطفیش پایین باشه و تعهد مستمرش بالا، یعنی چی؟ یعنی اینکه این آدم میمونه، ولی نه رئیسشو دوست داره، نه کارشو دوست داره، نه هیچ کسی رو دوست داره، نه به کارش دلبستگی داره، فقط مونده چون حقوق خوبی میدن، چون نیاز داره که بمونه! حالا چرا بده؟ چون بیشتر وقتا این آدم محکم چسبیده به کارش بیرون برو هم نیست، اما اونقدری هم انگیزه نسبت به کارش نداره، میاد کارشو در حد اون مرزی که اخراجش نکنن انجام میده میره، در واقع یه کسی مونده که داره از مزایا استفاده می‌کنه ولی در نهایت اون خروجی مدنظر رو هم نداره.

البته این مورد هم ممکنه وجود داشته باشه که کسی، کارشو دوست نداشته باشه، به کارش دلبستگی نداشته باشه و فقط تعهد مستمر داشته باشه ولی به خاطر ارزش های درونیش کارشو خوب انجام میده، کارشو به موقع انجام میده، برای کارش مایه میذاره چون با وجدانه، چون تو ذهنش اینه تو هرجایگاهی که هست باید کارشو درست انجام بده، این آدما رو باید کمکشون کنید که تعهد های دیگه رو هم به دست بیارن چون میرن جز دسته‌ی آدمای نایاب که به‌راحتی نمی‌تونید جایگزینشون کنید.

در نوشته‌ی بعدی در مورد ری‌اکشن‌هایی که افراد با تعهد‌های مختلف می‌تونند در کارشون داشته باشند می‌نویسم، لطفا نظراتتونو برام بنویسید و این مطلب رو با همه‌ی کسایی که جایی دارن کار می‌کنند به اشتراک بذارین تا بیشتر انگیزه بگیرم برای نوشتن. :)

و تشکر نهایی از دکتر تاج‌الدین مدرس رفتار سازمانی

تعهدسازمانیرفتار سازمانیکسب و کارشغلفرصت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید