تصمیم بر اخراج رز گرفته شد برای اینکه جای دلیل آوردن توش نباشه کل پرسنل مزرعه را اخراج کردن و گفتن مزرعه ورشکست شده وقتی رز را از مزرعه بیرون می کردن یکی از پرسنل کارت عروسی عیار با تانگو را به بقیه نشون داد و گفت امشب عروسی عیار با تانگو است برای یک لحظه دنیا جلوی چشم رز تاریک شد از اینکه خودشو یک احمق فرض می کرد و تمام عشق عیار به خودشو دروغ میدید و اینکه به عیار لبخند زده و عهدش با جرجیس را سر این موضوع زیر پا گذاشته که اینو عاملی براخراجش میدید رز موقع اخراج از مزرعه عیار را دید که مثل همیشه بهش ضل زده بود و آرام آرام و با آرامش و خوشحالی خاصی از کنارش رد شد در حالی که بهش ضل زده بود از کنارش گذشت و همین تازه شروع بدبختی های رز بود چون قرار بود جایی بهش کار ندن و همه بخاطر تهمت هایی که علیهش تانگو تدارک دیده بود با اون مثل ی آشغال خیابانی کثیف رفتار می کردن حتی اعضای خانواده اش هر روز اونو کتک میزدن و بی دلیل با اون دعوا می کردن و بهش تهمت میزدن اما تانگو به این هم راضی نشد و به دندان پزشک اونجا پول داد تا دندونهای رز را از بین ببره و لبخند رز را از زیبایی بندازه والبته دندون پزشک 3 تا از دندون های رز را که کاملا سالم بودن با مته سوراخ کرد و شکست تانگو وقتی برای اعتراض پیش ريس پزشکها رفت در جواب بهش گفتن خداتو شکر کن از این بدتر نشد و رز را بیرون کردن روزی نبود که رز از مردم محله و خونواده اش بدی نبینه و با چشم گریون نخوابهاز طرفی هم دلش شکسته بود و این رفتارها از همه طرف با رز ادامه داشت