ویرگول
ورودثبت نام
Sarleoma
Sarleoma
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

حفره های مغزی

تلفن حرف زدن داره خسته ام میکنه. مخصوصا تلفن حرف زدنی که توش عدد و رقم داشته باشه. این جدا یکی از واقعیت هایی هست که من در ارتباط تنگاتنگ با مغزم باهاش به پذیرش رسیدم. اینکه مغزم داده های اسمی و اعداد رو ذخیره بلند مدت نمیکنه و حتی طی گفتگو و یا کتاب خوندن مثل یک تصویر گذرا ازش میپره. این شاید یکی از دلایلی بوده که من هیچوقت در تاریخ و جغرافیا خوب نبودم. البته این حائز اهمیت هست که اگر سوالات امتحان های تاریخ به صورت تحلیلی بود به راحتی میتونستم پاسخگو باشم.

این واقعیت نه تنها در مباحث درسی بلکه در زمینه های دیگری هم بروز پیدا میکنه و نقش به سزایی در رقم زدن لحظات حساس داره. برای مثال من در دعوا و بحث اگر که دنباله ی بحثی قبلی که در آن طرف مقابلم با یک کلمه ای به من نسبت داده بسیار مورد رنجشم قرار داده باشه باعث میشه در بحث کنونی من در مورد اینکه رنجیده ام بتونم حرف بزنم ولی اون کلمه به خصوص یادم نیاد. و چیزی دیگری که در بحث ها گریبان گیرم میشه اینکه من روزها رو به صورت توالی اتفاقات میبینم و نه البته به صورت ترتیبی. مثلا میتونم بگم تو "اونروز" به من اینو گفتی. ولی یادم نیاد اون روز پنجشنبه بود یا یکشنبه. ای از این لحاظ خوب نیست که آدم هایی که من رو میشناسن میتونن در تقدم یا تاخر اتفاقات تغییراتی رو به نفع خودشون لحاظ کنن. این امر در لحظه ای اوج میگیره که فرد مقابل دقیقا خصوصیات مقابل رو هم داشته باشه. خیلی دقیق در اعداد و ارقام و حفظ کلمات و تقدم و تاخر جملات و روز ها باشه. این باعث میشه احساس مغلوب شدن در بحث ها به واسطه این ویژگیم بهم دست بده که خب لزوما احساس خوبی نیست حتی اگر من نسبت به این خصیصه ام به پذیرش رسیده باشم.


فراموشیمغزدادهدیتاکلمه
معماری که نقاشی میکرد و الان برای کشف خودش به نوشتن پناه میبرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید