سلام. هنوز با ساز و کار ویرگول آشنا نشدم و حتی نمیدونم این متن رو کسی خواهد خوند یا نه؛ ولی علیالحساب یه چیزایی میگم شاید یکی خوند. من، سیدمحمد هاشمی ، اصالتا اهل یکی از شهرهای جنوبی و ساکن شیرازم. از دی یا بهمن ۹۹ که اولین کانال روزمرهنویسیم رو توی تلگرام زدم معتاد به نوشتن شدم. کانال اول رو بعد از عید نوروز ۱۴۰۰ پاک کردم و بلافاصله کانال بعدی رو زدم. تا اواسط خرداد ۱۴۰۱ داشتمش ولی بعد تصمیم گرفتم پاکش کنم ولی خب اعتیاد باعث شد فقط ۱۰ روز بعد کانال بعدی رو بزنم که تا پریشب (۳۰ دی) داشتمش و بعد تصمیم گرفتم حذفش کنم. این اواخر هم به خاطر مسدود شدن پشت سر هم فیلترشکنا به نسخه جایگزین از کانال رو تو یکی از پیامرسان های داخلی زدم که بیشترین تعداد عضو (۳۵۰ نفر) رو هم همونجا تجربه کردم. ولی دلیل اومدنم به ویرگول یه چیز دیگه بود.سلام. هنوز با ساز و کار ویرگول آشنا نشدم و حتی نمیدونم این متن رو کسی خواهد خوند یا نه؛ ولی علیالحساب یه چیزایی میگم شاید یکی خوند. من، سیدمحمد هاشمی ، اصالتا اهل یکی از شهرهای جنوبی و ساکن شیرازم. از دی یا بهمن ۹۹ که اولین کانال روزمرهنویسیم رو توی تلگرام زدم معتاد به نوشتن شدم. کانال اول رو بعد از عید نوروز ۱۴۰۰ پاک کردم و بلافاصله کانال بعدی رو زدم. تا اواسط خرداد ۱۴۰۱ داشتمش ولی بعد تصمیم گرفتم پاکش کنم ولی خب اعتیاد باعث شد فقط ۱۰ روز بعد کانال بعدی رو بزنم که تا پریشب (۳۰ دی) داشتمش و بعد تصمیم گرفتم حذفش کنم. این اواخر هم به خاطر مسدود شدن پشت سر هم فیلترشکنا به نسخه جایگزین از کانال رو تو یکی از پیامرسان های داخلی زدم که بیشترین تعداد عضو (۳۵۰ نفر) رو هم همونجا تجربه کردم. ولی دلیل اومدنم به ویرگول یه چیز دیگه بود.
درسته که شناختی کمی دارم ، ولی یه حسی بهم میگه اینجا جایی برای روزمره نویسی نیست! شاید همین باعث شده که اینجا رو انتخاب کنم. چون روزمرهنویسی (خصوصا وقتی با یه سری روزمرهنویس دیگه آشنا میشی و اکیپ تشکیل میدی) باعث میشه توی یه چاله بیفتی به اسم «جلب توجه!». تقریبا فضای کانالهای روزمره اینجوری که هر کدوم یه بلندگو برداشتن و دارن داد میزنن: «به من نگاه کنید!». بگذریم. نقل مشکلات این کانالها باشه برا یه وقت دیگه. الان میخوام علت اومدنم به ویرگول بگم. اینکه یه فضایی باشه که شما بتونی بدون اینکه بخوای از اینکه صبحونه چی خوردی بگی یا از اینکه وقتی توی خط واحد بودی پیرمردی که جاتو بهش دادی چی بهت گفته بنویسی؛ واقعا جذابه. لازمه این توضیح رو بدم که «تونستن» تو جملهی قبل معنیش اینه که از درون هی بهت فشار نیاد که خب «الان باید فراق یار بنویسی وگرنه کسی بهت اهمیت نمیده»!.
معرفیهایی مثل اینکه چی میخونم و به چیا علاقه دارم رو که توی بیو (اینجا هم بهش میگن بیو؟) نوشتم. قد و وزن و این چیزا هم احتمالا برای کسی اهمیتی نداشته باشه. فکر کنم برا اولین متن همین کافی باشه. نه؟!