مجموعه داستان زير سایه بید نوشته سپهرتائب
پیشگفتار
باسلام ، توی این سایت یا بهتره خدمتتان عرض کنم اپلیکیشن ویرگول ، بسیار جای خوبی است تا شما بتوانید با خواندن مطالب من (در مورد نویسنده شدن ) بیشتر آشنا بشوید و درک مسائل داستانی را بیشتر بفهمید ، این مقاله نسبتا کوچک و کم حجم ، داره شمارو با سه بخش اصلی داستان(شروع ، میانه و پایان) آشنا میکند. ممنون میشوم تا انتهای صفحات مرا همراهی کنید (اگر قلبت پاکه و چشم هایت با عقلت تصمیم میگیرند، به حتم میشه گفت که شما هم نویسنده خواهی شد .)
مرحله اول
خیلی ها فکر میکنند که یک داستان خوب یک محوریت صاف صاف و بسیار بسیار تمیزی رو داره ، در حالیکه اصلا اینطور نیست ، "داستان مثل نوار قلب میماند" وقتی یک داستان بلند یا کوتاه را بخوانید ، متوجه میشوید که محوریت داستان روی یک چیز تمرکز دارد (هدف) ولی آن هدف بیش از دو الی چند کنش ، کشمکش و برخورد های ذهنی و جسمی را با خود به همراه میآورد، وقتی در داستان، حادثه ها تبدیل به یک نقطه عطف بشوند، زندگی شخصیت را دگرگون میکند و کار ها برای نویسنده داستان مشکل . ((بهترین راهکار این است تا نقطه عطف ها را به حادثه تبدیل کنیم تا بالعکس .))اول از هرچیز یک مداد و پاک کن و کاغذ کنارتان داشته باشید ، به همین ترتیبی که میگویم ، راه داستان خودتون رو ادامه بدین
حالا شما ادامه این داستان را در حد اقل ۱۰صفحه یا زیر ۱۰ صفحه بیان کنید ، دقت کنید که حوادث به نقطه عطف تبدیل شود تا بالعکس ، سعی کنید داستان رو جوری بنویسید که درش جزئیات بسیار به کار رفته باشه .
حالا میخواهم درباره نکات مهم داستان نویسی با شما صحبت کنم . شما در زندگیتان به چهار زن احتیاج دارید ، مادر ، مادر بزرگ ، زن و دختر ، برای بانوان هم صد و هشتاد درجه متفاوت است . برای یک نویسنده آقا و خانم هم این چهار نکته در جایگاه آن اشخاصی است که اسم بردم ، اگر یک نویسنده این چهار نکته را در زندگی اش نداشته باشد ، داستان اش کسل و خسته کننده میشود و بعدش کتابش فروش نمیرود و زیر دستش باد میکند.
نکته اول : پیرنگ، پیرنگ و پیرنگ
پیرنگ یا همان خط خلاصه داستان ، ما را با خلاصه داستانمان مواجه میکند، پس تصمیم بگیرید تا صفر تا صد داستان تان را خوب و دقیق بدانید ، شما میتوانید پیرنگ داستان را در چند خط ، در یک صفحه و یا در چند صفحه بیانش کنید . به فکر این باشید که میخواهید چه بلایی سر کاراکترتان بیاید، فکر کنید که چه اخلاقیاتی دارد ، توی نکته دوم بهتون خواهم گفت .
نکته دوم: خلقیات کاراکتر اصلی
باید اینرا همیشه در نظر داشته باشید که کاراکتر شما چه چیزی را بیشتر دوست دارد و از چه چیز هایی خوشش نمیآید. بهتر است تا برنامه روزانه اش را برایش طراحی کنید و توی اون مراحل زندگی و مشکلاتش را توصیف کنید .
نکته سوم : آغازی زیبا و بحث برانگیز
مهم ترین نقطه داستان به نظر من شروع داستان است ، خیلی خوب میشود اگر راجب کشمکش ها و ماجراهای شخصیت در یکی – دو صفحه اول صحبت کنید ، مثال : ماجرای یک دکتر را بنویسید که صبح زود به مطب کارش رفته و خودش را از پنجره ساختمان به بیرون پرتاب کرده ، حالا این را در ذهن خواننده داستان بکارید . چرا خودش را پرتاب کرده ؟. چه اتفاقی برایش رخ داده ؟. زنده مونده ؟!. یا مرده ؟!. بعد در ادامه داستان به دختری برسید که عاشق او بوده ولی بخاطر اینکه یک دانشجوی بیست و پنج ساله بوده و دکتر یک مرد پنجاه ساله ...
و حالا نکته چهارم : بحران
مهمترین بخش آغازین داستان بحرانه .. اینکه بتونید از دو یا سه حادثه کوچک یک حادثه پرماجرا و مثلاً بیست صفحه ای تعریف کنید یا برای یک رمان پنجاه صفحه ، کار شما را جلو میبرد، مثلا توی همین بخش خودکشی دکتر ، به فکر این باشید که دختر دانشجو بل چه مکافاتی بعد از خودکشی دکتر مواجه میشود، جوری که حتی خانواده او هم دختر را به خانه شان راه نمیدهند، از همینجا بحران را شروع کنید به نوشتن.
کلام آخر
در داستان ها هزاران نکته کلیدی هست که همه اینها در کانال ویرگول من قرار داده شده و هر هفته سه پست کوتاه دانلود میشود . ممنون میشم تا به خانه ادبی سپهر تائب بپیوندید ، باتشکر . شهریور ۱۴۰۱