ویرگول
ورودثبت نام
سید محمدحسین ‌موسوی
سید محمدحسین ‌موسوی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

نقد و بررسی رمان ایذا (مصطفی رضایی کلورزی)

شناسنامه کتاب:

  • نام اثر: ایذا
  • نویسنده: مصطفی رضایی کلورزی
  • تعداد صفحات: 272
  • انتشارات: کتابستان
  • ژانر: علمی - تخیلی/ ماجراجویی
  • مخاطب: نوجوان/ جوان/ بزرگسال

خلاصه داستان:

پس از وقایع رمان «زایو» و برطرف شدن بیماری فراگیر با داروی جدید، حالا جهان در آستانه المپیک بازی‌های رایانه‌ای، با چالشی جدید مواجه شده‌ است.

نقاط مثبت:

  1. ایده مرکزی عالی
  2. آغاز جذاب
  3. ایده تشکیل تیم مخفی جالب بود.
  4. تکنولوژی های جدید اضافه شده بود.
  5. پایان بندی جالب
  6. دنیای داستانی نسبتاً متنوّع

نقاط منفی:

  1. قلم نویسنده، همچنان بعد از تجربه رمان زایو، قلم پخته نیست و کژتابی در تشخیص فاعل فعل دیده می‌شود.
  2. به‌روزرسانی سیستم تهویه ناملموس است.
  3. گزارشی‌بودن بعضی قسمت‌ها (استفاده نابه‌جا از «اینکه»)
  4. بیان اطلاعات به صورت خام و بدون توجیه و در نتیجه لو رفتن نقش نویسنده
  5. گفتگوهای ضعیف
  6. وقایع نامتناسب و غیر باورپذیر (مانند چند دقیقه سکوت کردن در اتاق رئیس!!)
  7. ضعف شخصیت‌پردازی (حافظ در مرکز پژوهش‌های نو، خیلی خیره و محو در تصاویر است.)
  8. دست نویسنده در داستان، رو است.
  9. قواعد محدودیت زاویه دید در ارائه اطلاعات، رعایت نشده‌ است.
  10. به دلیل انتخاب اشتباه زاویه‌دید، حجم گزارش اطلاعات داستان، از نشان‌دادن ملموس وقایع بیشتر شده است.
  11. اشکال ویرایشی به چشم می‌خورد.

جمع‌بندی:

ایذا به نسبت زایو، گام خوبی رو به جلو برداشت و سعی کرد داستان خوبی بگوید. اما اشکالاتی که بیان شد، تا حدی از جذابیت و باورپذیر بودن داستان کاسته است.

نمره‌دهی از 100:

  • ۱) دنیای داستانی: 12 (از 20) ✅
  • 2) شخصیت پردازی: 24 (از 35) ✅
  • 3) پی‌رنگ: 26 (از 35) ✅
  • 4) درون‌مایه: 15 (از 15) ✅
  • ۵) سبک: 5 (از 20) ❌

نمره نهایی: 82 🟡

قطعه خواندنی:

عزیزان من، همیشه به یادتان باشد اگر ما رؤیاهایمان را نادیده بگیریم، اگر ما آرمان‌ها را شوخی بدانیم، اگر برای ساخت جهان و رؤیای خود تلاش نکنیم، روزبه‌روز منفعل‌تر خواهیم شد و در نهایت به رکود می‌رسیم. از تجربه‌کردن فرار می‌کنیم، و گرفتار ترس می‌شویم. ترس باعث می‌شود مدام مشغول توجیه‌کردن گذشته و حال باشیم. می‌مانیم و دنیایی سرشار از غفلت. همه از خود دور و دورتر می‌شویم. بعد از خدای خود هم دور می‌شویم و آنجا، برای همیشه، به یک هیچ بزرگ می‌رسیم. و انسان…، انسان، برای هیچ آفریده نشده!

مطالعه این مقاله در سایت‌مون:

https://nounegasht.ir/2024/01/10/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%88-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b0%d8%a7-%d9%85%d8%b5%d8%b7%d9%81%db%8c-%d8%b1%d8%b6%d8%a7%db%8c%db%8c-%da%a9%d9%84%d9%88%d8%b1%d8%b2/


ایذامصطفی رضایی کلورزینشر کتابستانعلمی تخیلینقد داستان
داستان‌نویس | دغدغه‌مند علوم‌انسانی | بلاگر ادبیات‌داستانی‌وسینما https://zil.ink/seyed_mousavi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید