بعد از مدت ها تصمیم به نوشتن گرفتم. دلیلی که من و به اینجا و این صفحه آورد اضطرابی هست که اکثر مردم کشورم این روزها با آن درگیر هستند.
از دو ماه قبل و اولین روزهای شروع بیماری کرونا به شکلی غیرمنتظره وارد دنیای این ویروس که تا آن موقع ناشناخته تر بود شدم. روزانه من و همکارانم با حجم بالایی از تماس ها مواجه بودیم که سراسیمه با دیدن هر علامتی از ترس ابتلا به این بیماری ناشناخته به ما پناه می آوردند و در انتها می فهمیدند خیلی از علایم زاییده ی ذهن آن ها و ترس از این بیماری بوده است.
زوجین چالش های جدیدی در زندگی خود تجربه می کردند ، خانواده ها برای مدتی نامعلوم باید در کنار هم می ماندند و نمی دانستند این شرایط تا کی ادامه دارد ، کودکان سوالاتی بی پاسخ داشتند و فکر می کردند تا ابد نمی توانند همکلاسی ها و مادربزرگ و پدربزرگ های خود راببینند . مردان به دلیل بیکاری دچار مشکل اقتصادی شده بودند خیلی ها به دلیل خجالت ، ابتلا به بیماری خود را از بقیه پنهان می کردند.
بعضی ها سوگوار شدند و آغوشی برای گریستن نداشتند. سوگ بی آغوش که تجربه ی جدید سوگ برای خانواده هایی بود و هست که عزیز خود را به دلیل بیماری کرونا از دست می دهند و حتی نزدیک ترین افراد هم نمی توانند در کنار آنها باشند.
و صدها دغدغه و بحرانی که در این دوران دو ماه و اندی ایجاد شد. حالا از تکاپوی اولیه و ترس و اضطراب ابتلا به بیماری کم شده و چیزی که بیشتر برای مردمم مانده روانی خسته است که نیاز به نوازش دارد نیاز به ترمیم دارد .شاید خیلی وقت ها فراموش میکنیم که پرخاشگری که این روزها نسبت به قبل پیدا کرده ایم، زودرنجی که داریم، نگرانی و اضطرابی که تشدید شده بغضی که گاهاً به سراغ ما می آید نتیجه ی دو ماراتن ما در این مدت بوده است و حالا بعد این دویدن بدنمان درد گرفته حالا دارد گرفتگی عضلات خودش را نشان می دهد.
در این دوران بعد از قرنطینه به یاد داشته باشید همینقدر که نگران جسم خود هستید به روح خود هم باید توجه کنید .خودتون را در آغوش بگیرید و به او خوراک دهید با کمک گرفتن از یک روانشناس، با بالا بردن تاب آوری ،با یادگیری مهارت مدیریت استرس و هرچه که فکر میکنید در این راه به شما کمک میکند.
مرضیه شاهرخی
روانشناس بالینی