«ویروس عاشق» برعکس ویروس کووید19 برای وصلکردن آمده، نه برای فصلکردن. اگر برای ریشهکنی بیماری کرونا باید از هم جدا شد، در «ویروس عاشق» باید در کنار هم بود و عجیب و غریب هم نیست. یک دل میخواهد که برای دیگری بتپد. به قول سهراب سپهری:
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه عشق، زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
اما مجموعه داستانِ «ویروس عاشق» میخواهد همهگیر باشد. تلاش میکند که مخاطب عام و خاصش را از دست ندهد. یک گواهش هم تنوع در موضوعات داستانهاست. لحن روایت جدی و البته کمی هم شاعرانه است. اگرچه غصه دارد، اما تلخ نیست و میخواهد که امید بدهد و مخاطب را سوق بدهد به سوی روشنایی.
مجید رحمانی متولد 1346 در قزوین است و در کارنامه فعالیت هنری و ادبیاش، چند رمان و فیلمنامه دیده میشود.
«… ناخودآگاه به این فکر میافتم که چه اتفاقی برای عشق میافتاد، اگر سنگی آسمانی به قطر ماه برخورد میکرد به زمین؟ یا اگر همه انسانها در اثر هجومِ وحشیانه ویروس قربانی میشدند، کره زمین «بدون عشق» چه شکلی میشد؟ اصلا، حیاتِ بدون عشق امکانپذیر بود؟ انگار خیالم خیلی دور از واقع هم نبود. اینکه زمین به چنین روزی نزدیک میشد. روزی که همه فلزات خورده میشدند. چرخهای قطارها فرو میرفتند در خاک. از لوله تانکها به جای گلوله علف میزد بیرون، و انبوهی از علفهای هرز از پنجرهی آپارتمانها و برجها میزدند بیرون. شبیه کرمها توی تنِ آپارتمانها و برجها میتنیدند. سازههای فلزی را میجویدند. سطح آبها بالا میآمد. مجسمهها مظلومانه غرق میشدند در اقیانوس. ابتدا باور نمیکردم که این پیش آمد در حال افتادن است، اما مدتیست که همه شبکههای خبری میگویند این اتفاق یک تخیل نیست…».
نسخهی کاغذی از فروشگاه سایت نشر صاد
نسخهی الکترونیکی از طاقچه