شایان رضانژاددرنوشته شایان رضانژاد·۲ ماه پیشبه نام خداوند خورشید و ماهبه نام خداوند خورشید و ماهفصل اول: «حملشده»هنگامی که پا به جهان گذاشت، فریاد نکشید. تنها نفسی کشید؛ آرام و بیصدا، گویی رازی را با خود از…
S.amirali·۲ ماه پیشتمام آن صد و چهل و چهار ساعت باقیماندهپست 99 - داستانک یا به قول فرنگی جماعت فلش فیکشن
زهرایی که من باشم·۲ ماه پیشتا خرمالوها برسند!باران ریخته بود کف دست آدمها و به آن دوردستها که نگاه میکردی، چند ابر تکه پارهی سیاه، برای خودشان برق می زدند.
S.amirali·۲ ماه پیشعمل قهرمانانه برداشتن تکهای از دستمال کاغذی استفاده شده با دو انگشت پا در نیمههای شبپست 98 - داستانک یا به قول فرنگی جماعت فلش فیکشن
رعنا سیفی·۷ ماه پیشمعرفی کتاب|ملال جدول بازملال جدول باز در واقع ملال زندگی مهران و آدمهایی دور و برش را به خوبی به تصویر کشیده است این کتاب زندگی مردی در دوران بمباران را روایت می…