ب
فکر میکردم...
دنبال یه راهکار می گشتم که خوابم برد؛
تمام شب توی خواب، سه کلمه جلوی چشمم بود که رژه می رفت!
صبح بیدار شدم؛
توی کتاب کنار دستم سریع دنبال سه کلمه گشتم
خواب میگفت توی کتاب خوندمش؛
نبود...
خیلی فکرکردم یادم بیاد کلمات.
ترتیب کلماتی که می دیدم تهش به چیزی که باید پیدا میکردم می رسید
و من فقط آخریشو یادم مونده بود
رهایی...
توی خواب بهم راهکار رهایی و مسیرش نشون داده شد
درخواست راهکارم به کائنات رسیده بود و بهم هدیه شو داد.
حتی بیشتر
مسیر رسیدن رو هم نشون داد
سه کلمه، یک کلمه، رهایی...
و حالا برای رهایی باید مسیر رو من پیدا کنم!
نقطه سر خط...
شروع!
خدای من سپاسگزارم ???