شازده کوچولو
شازده کوچولو
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

روز دوم: تابستان

اگر قرار بود برای زندگی ام مسیری را انتخاب کنم، مینوشتم: تابستان بیایم، بهار بروم.

من تابستان آمده ام. اگر روزی از سرنوشتم خبری گرفتید و گفتند بهار بود که رفت، به همه بگویید همانجوری که خواست زندگی کرد.

بگذریم از بهار که گذشت.

تابستان برای من فصل آرامش است. فصل به ثمر رسیدن. فکر میکنم پیش از اینها شاید من درختی بوده ام که برای سبزی برگ هایم سپاسگزار آفتاب بوده ام و پا گرفتن جوجه های کوچک را بر شاخه هایم شنیده ام.

من را در تابستان ببینید. همانوقتی که کودک میشوم و لبخندم ادامه دار میشود.


تابستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید