به نظر میرسد در دو سه قرن گذشته علوم تجربی جایگاه مقدس و ویژه ای در میان علوم مختلف پیدا کرده است. به نظر میرسد علوم تجربی و به صورت کلی روش علمی در مورد انسان در حوزه ی علوم رفتاری جمع می شود. رفتار طبق تعریف آن پاسخی است که از آزمودنی به جهت حضور در شرایطی به خصوص سر می زند و قابل رویت برای همگان می باشد. بنابراین رفتار قابل اندازه گیری است. هرچند اندازه گیری آن با استاندارد های متریک عادی قابل انجام نیست. ولی نوعی اندازه گیری رتبه ای و آماری در مورد انسان را میسر می سازد.
به شخصه من از رفتار گرایی بسیار استقبال می کنم چون داده های متقن و محکمی را ارائه می دهد. ادعای اصلی رفتار گرایی این است که می تواند اساسا موضوع انسان را با فرآیند «محرک و پاسخ» و شرطی شدن حاصل از تکرار آن توضیح دهد. این ادعا برای تمام حیوانات جواب می دهد. جالب است که برای هوش مصنوعی هم کاملا جواب می دهد. اما برای انسان دیدگاه کاملی نیست.
با وجود اینکه اصولا هر چیزی را با تکرار یاد می گیریم و ادعای اصلی رفتار گرایی بر تکرار تاکید دارد اما به نظر میرسد خودآگاهی انسان پدیده ی دیگری را هم ممکن می سازد. و آن یادگیری از طریق دیگران است. انسان می تواند اطلاعات و نحوه ی پردازش را از دیگران یاد بگیرد بدون اینکه تکرار رخ دهد. البته تکرار همیشه لازم است ولی منظور من از تکرار در اینجا «تکرار از جنس شرطی شدن» است. بنابراین شاید رفتار گرایی در مورد خودآگاهی انسان که بر خلاف بقیه ی ذهنش می تواند با تکرار بسیار کم مفاهیمی را از دیگران بیاموزد سطحی به نظر می رسد.
باز هم به این نکته اشاره می کنم که ما در نهایت همه چیز را با تکرار یاد می گیریم. ولی تکراری که در یادگیری از دیگر انسان ها وجود دارد با یادگیری شرطی فرق می کند. یعنی ادعای رفتار گرایان این است که همه چیز را به خاطر تکرار، به صورت شرطی یاد می گیریم ولی نظر من این است که یادگیری های بین انسان ها از جنس شرطی شدن نیست. چون به مراتب تعداد تکرار ها کمتر است.
همه ی اینها را گفتم تا دریچه ای باز کنم برای اینکه به اهمیت علوم تجربی و فهم نحوه ی کارکرد آن بپردازم. علوم تجربی در مورد کار هایی که در پس ذهن مان انجام می دهیم و از جزئیات آن خبردار نمی شویم به خوبی نظر می دهد. اساسا علوم تجربی همراه طبیعت حرکت می کند. چون طبیعت با سعی و خطا پیش می رود و علوم تجربی نیز بر مبنای سعی و خطا بنا نهاده شده است.
علوم تجربی از روش علمی و ریاضیات کمک می گیرد. اگر روش علمی توانسته است اینقدر نتیجه به همراه داشته باشد آیا می تواند بیرون از حوزه ی پیشبینی های کلان جهان مانند فیزیک و اقتصاد هم مفید واقع شود؟ پاسخ یقینا بله است. روش علمی به چه شکل می تواند در زندگی به کار بیاید؟
در فصل اول کتاب دوباره فکر کن، آدام گرانت ادعا می کند روش علمی یکی از مهم ترین روش ها برای تجدید نظر کردن است. حتی به آن نمی توان عنوان روش را منتسب کرد. می توان اینگونه فکر کرد که به کار گیری روش علمی پیروی از یک مرام در زندگی است. مرامی که بیش از همه دانشمندان به آن نیازمند هستند. زندگی به روش دانشمندان شکل خاصی دارد. نوعی طرز فکر و استاندارد برای رو به رو شدن با سوالات و چالش ها.
وقتی عینک یک دانشمند را به چشم می زنیم می خواهیم به دنبال شواهدی در مورد نظریات مان بگردیم. حتی اگر نظریه ای وجود ندارد هم باید شواهدی را پیدا کنیم تا نظریه ای بسازیم. اما مهم تر از هر چیز این است که از کشف و یادگیری لذت می بریم و نه تایید شدن. دانشمندان صادقانه به دنبال شواهد خلاف نظریه شان می گردند. چون این کار می تواند نظریه شان را قوی تر کند.
در هر صورت به نظر می رسد روش علمی در زندگی ما هم نقش بسیار پر رنگی دارد. ما در طول زندگی مان هر روز از روش علمی کمک می گیریم ولی ساختاری که روش علمی برای جلوگیری از جبهه گرفتن پیشنهاد می دهد بسیار پیچیده و جالب است. هگل می گوید همیشه در طول تاریخ باید نظریه ها در مقابل خلاف خودشان به دفاع بپردازند تا نظریه ی جدیدی شکل بگیرد. نظریه ای که نتواند خلاف خودش را ایجاد کند هرگز رشد نمی کند. و هر کسی که نتواند حرف حساب نظریه ی مخالف را درک کند نمی تواند پیشرفت کند.
روش علمی نه یک روش مقدس، بلکه یک روش برای پیش بردن سوالات مان در زندگی و تجدید نظر است. روش علمی به خاطر کاربردی که ارائه می دهد مهم است. باید از آن کاربرد استفاده کرد. باید در مورد افکاری که می خواهیم صادقانه و بدون جهت گیری رشد کنند از روش علمی استفاده کنیم و به مرام دانشمندان واقعی فکر کنیم.
امیدوارم بیشتر در مورد روش عملی و حتی علوم تجربی فکر کنیم و نقاط قوت و ضعف آنها را به درستی بشناسیم تا بتوانیم به خوبی از آنها استفاده کنیم. دانش بشری باید در جهت بهتر زندگی کردن او حرکت کند. اکنون باید به این فکر کنیم که چه دانشی دارد در جای نامناسب به کار گرفته می شود. یا چه دانشی دارد دست کم گرفته می شود. باید به این فکر کنیم که چگونه می توانیم از روش های ایجاد دانش مانند روش علمی بهتر استفاده کنیم.