
بخش ششم: راه نجات روانشناسی؛ بازگشت به نقد و آگاهی
روانشناسی امروز در نقطهای حساس ایستاده. اگر میخواهد همچنان در جایگاه یک علم بماند و از افتادن در مسیر علمنما و بازار ایدههای سادهساز فاصله بگیرد، نخست باید با خود صادق باشد و ضعفهایش را ببیند. هیچ دانشی بدون نقد زنده نمیماند. علمی که نقد را برنمیتابد، کمکم به ایدئولوژی بدل میشود. روانشناسی هم اگر از بازنگری درونی فاصله بگیرد، دیگر آینهی روان انسان نیست؛ بلکه بازتابی از مناسبات قدرت و ساختارهای اجتماعی خواهد شد.
اگر این رشته میخواهد جایگاه خود را بازیابد و به یک علم جدی و رهاییبخش بدل شود، باید چند گام ضروری بردارد:
۱. بازنگری درونی پیش از ادعا
روانشناسی باید خود به نقد خودش برخیزد. اینکه همیشه از بیرون سرزنش شود و هیچکس درون این علم حاضر به شفافسازی نباشد، راه به جایی نمیبرد. روانشناسی باید ایدههای ناکارآمد را کنار بگذارد، تناقضها را ببیند و شجاعت تجدیدنظر در نظریهها و روشهایش را پیدا کند.
۲. بازگشت به فلسفه و خردگرایی
یکی از مهمترین دلایل بحران امروز روانشناسی، فاصله گرفتن آن از فلسفه و خردگرایی است. دانشی که بدون تفکر فلسفی و نگاه انتقادی به مفاهیم و روشهایش پیش برود، به مرور گرفتار سادهسازی، کلیشه و باورهای بیپشتوانه میشود. روانشناسی باید دوباره با فلسفه و عقلانیت انتقادی پیوند برقرار کند. مفاهیم و نظریهها را زیر سؤال ببرد، پیشفرضها را بررسی کند و بداند هر اندیشهای، هم محصول تاریخ است و هم وابسته به زمینههای اجتماعی و فرهنگی. تنها از مسیر خردگرایی و تفکر فلسفی است که میتوان این علم را از شبهعلم و بازارگرایی جدا کرد و به دانشی زنده و نقاد تبدیل نمود.
۳. بومیسازی مفاهیم
هیچ الگوی روانشناختی را نمیتوان بدون در نظر گرفتن ویژگیهای زبان، فرهنگ و ساختار اجتماعی هر جامعه به کار برد. روانشناسی باید مفاهیم و مدلهایش را در بستر زندگی واقعی مردم بازآفرینی کند؛ وگرنه چیزی جز تکرار نسخههای بیجان و ناکارآمد نخواهد بود. تحمیل الگوهای بیرونی، همان خشونت معرفتی است که روانشناسی اگر جدی است، باید از آن فاصله بگیرد.
۴. تمرکز بر رهایی و عدالت
روانشناسی نباید تنها ابزار کنترل اجتماعی و سازگاری فرد با وضع موجود باشد. اگر ادعای شناخت انسان را دارد، باید در خدمت توانمندسازی و عدالت روانی و اجتماعی قرار گیرد؛ نه در تثبیت مناسبات قدرت. این علم باید به جای انطباقسازی فرد با وضعیت بیمار، به بهبود آن وضعیت کمک کند.
۵. حفظ مرز علم و شبهعلم
در روزگاری که تستهای زرد، نسخههای ۵ جلسهای و دورههای انگیزشی کوتاهمدت، فضای روانشناسی را پر کرده، این رشته باید مراقب مرزهای خود باشد. هیچ ایده و نظریهای نباید از نقد، ارزیابی و آزمون آزاد در امان بماند. فروپاشیپذیری نظریهها، شفافیت دادهها و مسئولیتپذیری علمی باید پایه گذاری شود.
در نتيجه، نجات روانشناسی از وضع موجود، تنها در گرو شجاعت نقد درونی، بازنگری فلسفی و آگاهی از ریشهها و بسترهای فرهنگی است.
روانشناسی اگر خودش را نقد نکند، حق ندارد از علم بودن حرف بزند.