Siahkhan
Siahkhan
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

« ماهیِ تازه »

برای نوشتن ، قلمی انتظارِ دست را می کشد و ورقی انتظارِ کلمه را.
ساعت از چهار که رد شد ،به این نتیجه رسیدم که دست هایم گوشه ی دنیایی ، مشغول به خیانتی سرگرم کننده است و کارت های پاسور را به سمت خود میکشد و انگشت ها را لا به لای ورق ها بازی می دهد و می چرخاند و هر بار با صدای خنده های مخاطب،کارت ها را ارضا می کند.

در این میان ، کلمات ، با یقینِ کامل به صداقتشان در حقیقت ، سنگی که به سینه می زدند را ، با ایمانی راسخ تحتِ عنوانِ «کمک» ، به نکبتِ «شیادی» مزیّن کرده و حتی خودشان هم بی خبر تر از همه چیز ، این عملِ شنیع را باور می کردند!
گاها ماهی را میشود بارها از آب گرفت و مطمئن شد که لام تا کام شکایتی نکند ،
و برای من ، چیزی نمانَد جز وقاحتی در عمل که جامه ی کمال بر تن کرده و دم از جایِزُالخَطا بودنِ تکه ای گوشت را بزند که آمارش گهی تر از این حرفهاست که نیرویی وساطت حال و روزش را بکند ...

ساعت از چهارِ روزِ بعد هم گذشت.
و من ، تمامِ سعی ام را میکنم که نگذارم ماهی ، دچارِ فساد شود و بگندد.
چه با نمک
چه با دود
چه با مُهرِ اتمام زدن به انتظارِ جهنمیِ
دست ها ، با قلمِ توی کشو
و کلمات ، با کاغذِ روی میز!

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید