Siahkhan·۴ سال پیشپُلمن به چیزی دست پیدا کردم و چیزِ اصلی تری را از دست دادم.اینطور بگویم که دائما فرو ریختن و از بیخ و بن سوزاندنِ آن یکی موضوع.و آنقدر این تبح…
Siahkhan·۵ سال پیششرایطِ جدید !نوعِ برخوردِ ما با داشته هایمان مشخص است. اینکه چه نوع احساسی و با چه زمان بندی و سبک و سیاقی نسبت به چیزهایی که در دسترس داریم ، داشته باش…
Siahkhan·۵ سال پیشپیش نویسِ بی ارزشاین فرق می کند که با یک اسلحه جهان را فتح کنی و ته اش آخرین گلوله را به سمت سقفِ دهانِ خودت نشانه بروی ، یا اینکه اسلحه ت وسیله ای باشد برا…
Siahkhan·۵ سال پیش"خیره به گودال"وقتی این نامه را میخوانی ، یعنی فقط بیست و چهار ساعت فرصتِ زندگی برایت باقی مانده.کارِ من کشتنِ آدم هاست و در محله ی شما زندگی می کنم.شاید…
Siahkhan·۶ سال پیش«واهمه ی ناشی از بودن و نبودنِ نور»بعد از سال ها خسته ی خواب هستم. بدونِ استرسِ تمام شدنِ قرص های خواب و دستبرد زدن جن ها به قرص های آرام بخشم. رها از هر نوع وسواسی که مدام مرضِ بودنم را به هیکلِ نحیفم تلقین کند.آزاد از هر حمله ی طوفانی توی سرم ، توی دماغم ، گلویم ، سینه ام، معده ام... گوشه ی تخت ، چنبره زنان ، طوری با دست...
Siahkhan·۶ سال پیش«تداوم»همیشه سختیِ یک ماجرا ، در تناسب با میزانِ ارتباطش با ترس هایم ، برایم مشخص می شود. نه اینکه همیشه اینطور باشم ، نه ! اتفاقا برعکس ، ترس را خیلی وقت پیش ها با شهامتی عجیب گیر انداخته و کنجی از دنیایم زندانی اش کرده بودم... ولی امان از تداومِ بیخودِ زندگی که ناب ترین دستاوردهایمان را از جعبه ی عزیزِ غنایمِ مان در میاورد و توی چاهِ خلا می اندازد و پس از اند...
Siahkhan·۶ سال پیش«دسیسه ای به نامِ عقل»بدونِ شک اگر منتهی الیهِ «قطعیت» را ، نقطه ای در نظر بگیریم و هرگونه تبلیغاتی که مو لای درزش نمیرود را در وصفش به کار بریم و به غل و زنجیرِ تعصب گرفتارش کنیم و روزنه های شک را کور !و دروازه های عادت را باز ! و در آخر ، مخالف خوان ها را یک به یک سلاخی کرده و از صحنه ی روزگار محو کنیم ؛ هنوز در چشم طبیعت ، چونان لکه ی شاشی، روی آستینِ...
Siahkhan·۶ سال پیش« ماهیِ تازه »برای نوشتن ، قلمی انتظارِ دست را می کشد و ورقی انتظارِ کلمه را.ساعت از چهار که رد شد ،به این نتیجه رسیدم که دست هایم گوشه ی دنیایی ، مشغول به خیانتی سرگرم کننده است و کارت های پاسور را به سمت خود میکشد و انگشت ها را لا به لای ورق ها بازی می دهد و می چرخاند و هر بار با صدای خنده های مخاطب،کارت ها را ارضا می کند. در این میان ، ک...