عشق مادری برای هر کس یه تصویری داره. برای جوجه کلاغ، کرم آویزون شده از منقار مادر و برای بچه آدمیزاد بشقاب پر لنگ و لعاب نشان از مهر مادری داره. البته این فقط محدود به عشق مادری نیست و هر جنبندهای از آشپزی برای دلبری استفاده میکنه.
این که غذا برای ما انقد مهم جلوه میکنه و آشپزی میتونه نشونه عشق و یه جور رفتار رمانتیک باشه همه تو حافظه ژنتیکی ما نقش بسته. انگار که پدر غارنشین ما، وقتی که میخواست دل مادر غارنشینمون رو به دست بیاره و بهش نشون بده که میتونه جفت به درد بخوری باشه؛ شکار میکرد یا میوه و دونههایی که جمع کرده بود رو براش می آورد. حالا تو این چند قرن اخیر، وقتی که غذا چیزی فراتر از مواد غذایی شد، همین رفتار تبدیل شده به آشپزی برای به دست آوردن دل دلبر. حالا میخواد این دلبر بچه لوس بدغذای خونه باشه یا همسر خسته از کار برگشته یا همکاری که روش کراش داشته باشی.
هنر نزدیکترین مفهوم به احساسات آدم هاس؛ برای همین وقتی از هر احساسی صحبت میکنیم، حتما یکی از اصلیترین راههای ابرازش هنره.
عشق در سینما برای من در فیلم حیران خودش را نشان داد. زمانی که ماهی عاشق شد، اسم معشوق را روی نان دست پخت خودش میزند و هدیه میدهد. هما هم در پایتخت قابلمه ماکارانی را تنگ ته دیگ سیب زمینی میچیند و برای نقی میبرد. سینمای ما پر از این صحنههای عاشقانه است که یه زنی یا یه مردی برای عزیزش آشپزی میکنه. حتی وقتی می خوان تو فیلمای مختلف نشون بدن که یکی تصمیم گرفته خودش رو دوست داشته باشه، اون آدم شروع به آشپزی برای خودش میکنه.
اصلا میدونستید که ما در تاریخ ادبیاتمان شاعری به نام شیخ بوسحاق اطعمه داریم؟ این شاعر اولین کسی بوده که به فکرش رسیده میتونه راجع به غذا ها بنویسه. ولی این که چرا شروع به این کار کرده، خودش یه ماجرای عاشقانهاس. قضیه از این قراره که بوسحاق شاعر دربار بوده و یه بار در بخش از شعری که برای شاه میخونده، وصفی از پشمک میکنه و شاه بلافاصله هوس پشمک میکنه. از اون طرف بوسحاق دلبری داشته که از شدت بیاشتهایی به غذا و دوری از غذا هر روز بیشتر لاغر و نزار می شد. شاعر عاشق شروع میکنه در وصف غذاهای مختلف شعر می گه و برای معشوق می خونه. البته که جایی از سرانجام عشق و عاشقی خوشمزه اونا نیست اما فرهنگ خوراکیهای قدیمی از شعرهای این شاعر برای ما موندگار شد.
هنرمندای زیادی وجود دارن که عشق و احترام بین آدما رو در قالب آشپزی تو نقاشیهای خودشون نشون دادن که بعضی از اون ها رو در ادامه میذارم .
رفتارشناسان و جانورشناسان، گونههای جانوری زیادی پیدا کردن که برای جفتشون غذا می آرن تا اونا رو به جفت گیری راضی کنن. این ماجرا از حشرات که دونه و برگ برای جنس لطیف می برن شروع میشه تا ملکه جنگل که شکار خودش رو به سلطان هدیه می ده. یه سری از نظریه پردازا معتقدن که این ماجرا به خاطر موضوع تکامل تو گونه های مختلف اتفاق می افته. چون جنس انتخابگر تمایل داره که با داوطلب قوی تر جفت گیری کنه تا شانس بقای بچه هاش بیشتر بشه و توی طبیعت مهم ترین فاکتور برای تضمین بقا غذاست.
البته ما پیگیری کافی نداریم که بده بستون حشرات و پستانداران جنگل رو ببینیم اما چیزی که ما تو زندگی روزمره خودمون میتونیم ببینیم یا از دوستامون بشنویم اینه که مثلا گربهها موش یا پرنده ای که گرفتن رو برای صاحبشون میارن. به خیال این که اون چیزی که برای خودشون غذاست برای محبوب انسانیشون هم غذا باشه.
اگر امنیت رو حساب نکنیم، غذا مهمترین چیزیه که هرکسی میخواد حتما داشته باشه. میشه گفت خوردنی، همیشه زیرلفظی همیشگی هر محبوبی حساب میشده از گذشته تا حالا، در هر جغرافیا و در هر گونه جانداری میتونسته دل دلداری رو نرم کنه.