وقتی کبوترها ناپدید شدند، از اواسط اردیبهشت ماه ۹۸ با کارگردانی هستی حسینی در تئاتر مستقل تهران در حال اجراست. نمایشنامه آن توسط سفی اُکسانِن نوشته و توسط محسن ابوالحسنی ترجمه شده است. این نمایش حال و هوای جنگ جهانی دوم در کشور استونی را نشان میدهد، حوالی سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۵. حال و هوای روسها و آلمانها. زیادهخواهیها و رفتار انسانها در شرایط جنگ و تلاشها برای بقا.
به نمایش بپردازیم. نمایش با صحنهای از عروسی ادگار(مهدی کوشکی) شروع میشود و روابط دو زوج که محوریت داستان را به عهده دارند معرفی میکند. راوی نمایش (مهدی کوشکی) در هر سکانس خیلی جذاب اطلاعات تاریخی سکانس را معرفی میکند و سپس در نقش خود فرو رفته و آن سکانس را در کنار دیگران اجرا میکند. سیر داستانی نمایش پیش میرود، آلمانها استونی را از دست روسها خارج میکنند، عدهای مبارزه میکنند و عدهای با آلمانها همپیمان میشوند، عدهای عاشق میشوند. در کنار سیر تاریخی روابط انسانی به طور پیچیدهای شکل میگیرند. معقوله عشق همیشه یک جایی از داستان را خراب میکند. کاراکترهای داستان دائما در حال تغییر هستند و در هر برحهای از تاریخ یک رفتار را دارند. بعضیها را خود انتخاب میکنند و بعضی از اتفاقات به آنها تحمیل میشود.
در مجموع داستان بسیار غمگین است و با موسیقی متنی که هرزگاهی پخش میشود، دیوارهای بتنی یک دست در دکور صحنه و اجرای بینقص بازیگرا غمگینتر هم میشود.
یکی از قسمتهای بسیار جذاب این نمایش این است که در بعضی قسمتهای نمایش دو صحنه موازی هم و همزمان در حال اجرا بودند و این سکانسها از لحاظ دیالوگها و مضمون و حتی بازیگر باهم اشتراک داشتند و این را در ذهن تماشاگر تداعی میکرد که گویی یودیت (خاطره حاتمی) جسمش در یک جا و روحش در جای دیگر است و این موضوع بسیار تاثیر گذار بود.
بازیگران بسیار مسلط بودند و بسیار خوب انتخاب شده بودند اما چند اشتباه بانمک نیز اتفاق افتاد مثلا پرکف افسر روسی(مهدی پاکدل) در جایی به اشتباه به جای ارتش روسیه، ارتش سوریه را نام برد.
در مجموع به نظر من دیدن این درام رئال ارزش دارد.