نمی دونم چیزی راجع به سندرم منییِر شنیدین یا خودتون درگیرش بودین یا چی. حتا نمی خوام در موردش توضیح بدم. خودتون سرچ کنین ببینین چه کثافتیه.
من آدم کنترل فریکی نیستم ولی از هر حالت جسمی ای که باعث بشه بدنم در کنترل مغزم قرار نگیره و روش اراده ای نداشته باشم،متنفرم. همیشه میگم اینایی که یه چیزی میزنن که مغزشون خالی شه یا تا دسته مشروب می خورن که مستِ پاره بشن، حالشون بدنمیشه؟ اگه میشه اون حالِ بدو چجوری هندل می کنن. اشتباه نکنین من خودم این تجربه ها رو از سر گذروندم. ادا تنگارو که نمی خوامدر بیارم. می خوام بگم اون حالِ خرابِ سرگیجه ی تهوعی که آدمو به گوه خوردن میندازه، باعث شد من از یه جایی به بعد به شدت مصمم شم که دوز خودمو شناسایی و کنترل کنم. بعدشم که اصن منییِر وارد زندگیم شد و همه چی تقریبن به مرز تعطیلی رسید.
منییِر کاری باهات میکنه که دیگه هیچی در کنترل تو نیس. فقط دنیاییه که داره میچرخه و تو اپسیلون توانایی ای برای از پا انداختنش نداری ..یعنی تسلیم مطلق. تماشاچی کامل. عاجزترین مخلوق.
منییِر وقتی میاد، میفهمی که اصن بشاش تو هر برنامه ریزی ای که داشتی! ورزش می خواستی بری؟ کنسل. حداقل برای دو هفته. دورهمی با دوستات داشتی؟ تکست بده بگو نمی تونی بری. چون نمیشه که اونجا به تک تک آدما بگی لطفا اینجا سیگار نکشین. اون کتابی که دوست داشتیو می خواستی امروز فردا تمومش کنی؟ گور باباش دیگه رفت تا یه ماه دیگه. می خواستی یه موکاپات جدید بخری؟احمق تو حالا حالاها نمی تونی دیگه قهوه بخوری. می خواستی بری با دوستت رستوران؟ خدافزی با رستوران تا حداقل سه ماه..چون نمک بهت حرومه. می خواستی بری عکاسی؟ تو این هوا با این حالت بری که میمیری. یه دو سه ماه صب کن اردیبهشت بشه هوای تهران یکم خوب شه بعد برو!
-سلام دکتر. من حالم خیلی بده.
-این دفعه کدوم طرفته؟ راست یا چپ؟
-هر دو دکتر.. هر دو…این دفعه خیلی داغونم.
-باز استرس؟
-منظورت چیه دکتر؟ شما نداری استرس؟
-بگیر بخواب اینجا درستت کنیم.
-دکتر من چی کار کنم تا آخر عمرم شمارو نبینم؟
-هاهاها.. اونو که فراموش کن. تا آخر عمرت مهمون ما هستی. البته اگه اونایی که گفتمو رعایت…..
- دکتر بس کن توروقرآن!! نمک که به حداقل رسوندم. سیگار که نمیکشم. قهوه دیگه یه دونه در هفته. ورزش که دیگه یوگا هم حتا نمیتونم بکنم.. فقط میرم میدوئم اونم با سرِ صاف! دیگه چه خاکی تو سرم کنم؟
-اعصاب! عزیز من. اعصاب. استرستو باید کم کنی. البته تعجب می کنم تو دختر خوش رو و مثبتی هستی …
دکترم یکی از خنگ ترین دکترای موجود در ایرانه. فقط به خاطر اخلاق خوبش نگهش داشتم. وگرنه فک می کنه هر کی خوشرو و بامزس،نباید استرس داشته باشه.. کاش به جای اینکه به من بگه تو این وضعیت استرستو کم کن، میرفت عمرشو میذاش یه دارو کشف می کرد. مگه دکتر نیس؟
از ناتوانی فقط اشک میاد. مثل نوزادی که هیچ کنترلی رو هیچیش نداره و فقط گریه میکنه. غذا می خورم که فقط بغض ناتمومو تموم کنه. ببرتش پایین. نمی دونم آب بخورم زودتر بغضو میبره یا غذا.
شاید باید اینستاگرمو ببندم. شاید باید اصن از تهران برم. شاید باید بشینم یه سری تصمیمات جدید بگیرم. آخه همین چند وقت پیش نشستم تصمیم گرفتم. چه زود دوباره به این مرحله رسیدم! گفتم خب از ایران که نمیرم. پس می مونم و تاب میارم! گفتم ایول! پس تمرین می کنم. چیو؟ تاب آوریو…
اوکی پس شروع می کنیم. یه لیست از کارایی که باعث دووم اوردن میشه و بسم اله…
به سه هفته نکشید.
منییِر شبیخون زد.
گفت: ریــدددی دوست عزیز!
منییِر با همه ی مزخرف بودنش یه چیزیو شاخ وار بهت می فهمونه.
اینکه ای انسان! تو هیچ پخی نیستی. رو ذره کریستال گوش میانیت نمی تونی کنترل داشته باشی چه برسه رو آیندت!
وا بده لعنتی.
پ.ن.
There's no cure for Ménière's disease.
Meniere's is a progressive disease, which means it gets worse over time.
In people who have Ménière's disease for several years, the vertigo attacks may become fewer; however, In time, some permanent hearing loss may develop. In some people this becomes worse and leads to deafness in the affected ear.