پروانه·۱ روز پیشدست از لوس کردن شوهرتان بردارید.کتابخانه باشد، محض خاطر جنابعالی بلند بلند حرف میزنم.
امجد عبدی·۲ روز پیشجاذبهای که برای عشق هفتسالگی، کوتاه آمددر محلهای زندگی میکردیم که قوانین فیزیک فقط تا ساعت شش عصر معتبر بودند و بعد از آن، هر چیزی امکان داشت. گربهها فلسفی میشدند، سایهها اض…
بهار·۲ روز پیشپروازمایتا علاقه شدیدی به پرواز داشت ..تمام اسباب بازی هایش را هواپیما میگرفتاوهمیشه یک کوه درست میکرد و از روی آن تالاپ میپرید و بال میزد تا ش…
Dast Andaz·۳ روز پیشسرنوشت آقای ایکس 🔞فرض کنید در جامعهای زندگی میکنید که تا بیست سالگی میتوانید جوری زندگی کنید که عشقتان میکشد. بعد از آن باید طوری زندگی کنید که باعث نار…
wartiwدرنشر یاز؛·۳ روز پیش"آبی که معصوم و پاکه"صدای گیتار و مردی که دردش رو لا به لای نت های آهنگ میبافه و گوش هایی که فقط به شنیدن عادت دارن و نه گوش دادن. قلمی که به دست دیگه آشنا نمیا…
الهام·۳ روز پیشاین نقاشی توستیک کاغذ سفید داری، چند مداد رنگی، شاید ۶رنگه باشد یا شاید بینهایت رنگ داشته باشد. همه نوک تیز باشند و نو یا استفاده شده “یکی کوچک و یکی بزر…
ناصراعظمی :نویسنده·۴ روز پیشگذشتهگاهی به گذشته که نگاه میکنم، میبینم درد و رنج آدمیزاد چقدر بیصدا میآید و میگذرد.“پس این همه رنج برای چه بود؟پاسخ شاید همان باشد که ایو…
آتنا نیکویی·۴ روز پیشچرا پایانبندی داستان اینقدر سخت است؟تقریباً هر نویسندهای این لحظه را تجربه کرده:میرسیم به آخر داستان و ناگهان انگار همهچیز گره میخورد—«خب حالا چطور تمومش کنم؟»پایانبندی ف…