ویرگول
ورودثبت نام
Slim
Slim
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

انسانی که فاقد احساس منفی است!

ماکس شلر (۱۸۷۴-۱۹۲۷) پدیده‌شناس در شهر مونیخ به دنیا آمد. او شیوه‌ی پدیدارشناسی را در زمینه‌هایی مختلف علمی و فلسفی به کار برد - در سال ۱۸۹۶ بخاطر آثار فلسفی‌اش درباره زندگی، جایزه نوبل را دریافت کرده بود - به همین دلیل متفکران پدیده‌شناس برای او رتبه‌ی بالاتری نسبت به مبتکر پدیده‌شناسی، ادموند هوسرل قائل شدند.

در مجموع ماکس شلر تحت تأثیر فلسفه زندگی، فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی و دین مسیحیت (کاتولیک) قرار داشت و عقاید او را می‌توان ترکیبی از تأثیرات این عقاید دانست.

او فلسفه اخلاق مضمونی را بنا نهاد، و در برابر فلسفه اخلاق صوری کانت قد برافراشت.



"انسان هنگامی یک مضمون اخلاقی را درمیآبد که احساسش را در جهت آن تنظیم کند."



شلر معتقد است انسان عصر جدید قادر نیست ارزش‌های بالاتر را طوری تجربه کند که هستیِ حقیقیِ او را غنی سازد، زیرا او آنچنان غرق کار است که فرصت پُر نمودن خلأ هستیِ خویش را ندارد.



حفظ حرمت اشیاء ، امکان خواندن اسرار آنها و کشف ارزش عمیق آنها را ایجاد می‌کند:

اگر در کسی احساس حرمت نسبت به اشیاء وجود نداشته باشد، یا به طور مصنوعی آن را کنار گذاشته باشد، در این صورت جهانِ ارزش‌ها بر روی او بسته می‌شود و جهان او خالی از آنها می‌گردد و زندگی او توسعه نمیآبد؛ چون جهان او سطحی است و او راهی به عمق جهان پیدا نمی‌کند، و تنها از طریق احساس حرمت نسبت به اشیاءست که می‌تواند به عمق آن راه یابد.



افق و چشم‌انداز، صرفاً پدیده‌هایی مربوط به دید جسمانی نیستند؛ بلکه آنها پدیده‌هایی هستند که در سراسر حیطه روان ما وجود دارند و در اثر افتادن پرتو احساسِ حرمت بر روی آنها، درخشان می‌گردد.

انسان‌های فاقد احساس منفی تار دلشان هم‌ساز با طبیعت است. احساس منفی و احساس حرمت نسبت به اشیاء هیچگاه با هم جمع نمی‌آیند.

احساس حرمت همان آگاهی پنهان به گنجینه درونی و محتوای انسان است، در حالی که اندیشه‌ها و مضامین احساسی که روشن ولی محدود به خودند، فضای خالی و فقیر درون انسان را نمایان می‌سازند.



انسانی که فارغ از احساسات منفی است، ارزش‌ها را با چنان حدّت عاشقانه‌ای تجربه می‌کند که برای همیشه مجذوب آن‌ها باقی می‌ماند. البته پیش شرط چنین تجربه‌ای آزاد بودن روان انسان است؛ انسانی که قادر به مشاهده‌ی عاشقانه ایده‌هاست، بر خلاف انسان مدرن، بیمارِ کار نیست بلکه روح و جسمی سالم دارد.



"شخص، برای ما فقط توسط عمل عشق تجربه می‌گردد. شخص، به تنهایی، یعنی بدون انجام عمل عشق، برای ما قابل تشخیص نیست. او در شمار پنهان‌ترین پدیده‌هاست و تشخیص او همواره، با اشتباهات زیادی همراه است."



شلر در آخرین مکالمات خود به شدت به کسانی انتقاد می‌کند که انسان را موجودی محدود می‌دانند و او را فقط به عنوان موجودی طبیعی و تاریخی می‌شناسند. در نگاه شلر انسان حرکتی جهانی است که ذاتاً بی‌پایان بوده و دائماً در جریان است، به طوری که جهت و پایان را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.



فلسفهپدیدارشناسیفلسفه اخلاقجامعه‌شناسیماکس شلر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید