نویسنده: سهیلابانو!
بشر همواره علاقه داشته است تا از هر چیزِ کوچکی یک دوگانه ساخته، آن را وسیلهای جهت ایجاد منازعات و چه بسا جنگهای عظیمی در دنیا نماید! یکی از معروفترین دوگانههای ایجاد شده، دوگانهی سریال یا فوتبال، سریال یا مستند حیات وحش و در نهایت سریال یا اخبار میباشد. با جرأت میتوان ذکر نمود در اکثر خانوادههای ایرانی، این دوگانه، ریشهای نزدیک به یک قرن دارد (!!!).با این دیباچه وارد متن اصلی میشویم!
القصه خانواده نامبرده نیز از این دایره مستثنی نبوده و از سالهای پیش میان ابوی و والده دوگانهی سریال یا اخبار و سریال یا مستند به طرز وصف ناشدنیای وجود داشت! لاجرم اینجانب به عنوان نفر سوم وارد این قائله شده و در حرکتی انتحاری، شبکه چهار سیما، شبکه فرهیختگان را به عنوان ختمِ دوگانگی انتخاب کرده و با هیجانی صوری (!!!) به تماشای دوساعتهی دکلمهی بانویی محترم و خوانندگی آقایی محترمتر که تقریبا با دندهی یک، یکی از اشعار مولانا را میخواند، بپردازم و در دل با خدای خویش راز و نیاز کرده تا شاید آن دو عزیزِ نامبرده خسته شده و بالاخره آن برنامهی جذاب (!!) رابه اتمام برسانند!
با ورودِ ناگهانی کرونا و افزایش حضور مردان در خانه، ابوی بنده نیز از دایرهی تعطیلیهای اعمال شده مستثنی نبوده و القصه در منزل استقرار یافت! استقرار یافتنِ ایشان بیش از ساعتهای مجاز همانا و تشدید منازعات منطقهای همانا!
ناگفته نماند عصر تکنولوژی در برخی از مواقع یکی از زیباترین عصرهای دنیا به شمار میرود! گاهی تکنولوژی آنچنان به مددِ انسان میآید که دود از کلهی ما نامبردگان بلند میشود! البته این مدد تنها در حالتی معجزه به شمار میرود که توسط اکثریت افراد، شناخته نشده باشد. القصه اینجانب با استمداد به تکنولوژی در جهت کاهشِ منازعات و تنشهای پیشروی اقدام عاجل نمودم! اولین سیاست در مدیریتِ بحران، توجه به مطالبات و خواستههای هر دو طرفِ تنش میباشد لذا پس از ساعتها تمرکز راهِ حلِ برون رفت از این شرایط را بهرهمندی از اپلیکیشنهای کنترل تلویزیون از طریق موبایل یافتم!
در یکی از همان روزهای تعطیلی، ابوی با شوق فراوان کنترل تلویزیون را در دست گرفته تا مستندِ مارهای سمی جنگلهای آمازون را تماشا نماید! اینجانب که همواره از هرگونه خزنده بخصوص مار اعلام انزجار نمودهام تصمیم گرفتم در این حوزه از منازعات، طرفِ والده را گرفته و القصه سریال تماشا نمایم! پس در حرکتی برقآسا اپلیکیشن مذکور را نصب کرده و بلافاصله شبکه را تغییر دادم! ابوی که کماکان کنترل تلویزیون در دستانش بود پس از این رخداد ناگهانی با چشمانی گِرد به آن نگاه کرده و گفت:
این اسکرولِ وسطش هم داستانیهها همین دستت میخوره کانالو عوض میکنه!
القصه مجددا مستند را انتخاب و کنترل را بر روی میز گذاشت تا به زعمِ خویش از گزندِ حرکات ناگهانی اسکرول در امان بماند! اما زهی خیال باطل! مجددا کانال را تغییر دادم و این بار جهتِ لو نرفتن داستان شبکه خبر را انتخاب نمودم! ابوی با تعجب گفت:
بسمالله! این چرا امشب اینجوری میکنه؟ نکنه باز آقای محمدی دست به آنتن ما زده؟! اگه گذاشت یک مستند ببینم!
مجددا شبکه را تغییر داده و به تماشا پرداخت! این بار نیز شبکه را عوض کرده و سریال را انتخاب نمودم! ابوی که دیگر از این ماجرا به ستوه آمده بود رو به من کرده و فرمود:
سهیجان، این چرا اینجوری میکنه؟ بیا ببین ازش سر درمیاری؟
من که خودم را غرق در فضای مجازی نشان داده بودم کاملا بدون اطلاع و با حالتی متعجب پاسخ دادم:
این کنترلهای هوشمند همینجوریه باباجان، الان احتمالا روی این شبکه کلید کرده، بذار بزنم سریال ببینم اونم تغییر میده یا نه!
القصه روی سریال توقف نموده و ابوی مجاب شد که امشب، شبِ دیدنِ مستند نیست و والده با خیالِ راحت به تماشای آخرین قسمت از سریال محبوبش پرداخت و قائله ختم به خیر شده و آرامش به منطقهی غربِ خاورمیانه بازگشت!
مدتها بر همین منوال گذشت و بصورت کاملا عادلانه برنامههای مستند و سریال را انتخاب کرده تا هر دو طرفِ تنش تا حدود زیادی احساس مطلوبیت نمایند! بحرانِ حاصل از تعطیلیهای مذکور در حالِ مدیریت بود و اینجانب از روشِ اتخاذ شده به شش روش سامورایی خوشحال بودم!
در یک عصرِ دل انگیز که نامبرده همنظر با ابوی تصمیم داشتم مستند ایرانگرد را تماشا کنم و والده اصرار بر تماشای برنامه دستپخت داشت، مجددا به آن اپلیکیشن پناه برده و شبکه را تغییر دادم! چند ثانیه از تغییر شبکه گذشته بود که والده به نشانه اعتراض گفت:
این چرا دقیقا وقتایی جا به جا میشه که من میخوام یک چیزی ببینم؟؟!!
به جهت حفظِ هرچه بیشتر سِکیوریتی ماجرا در پاسخ گفتم:
البته اینجا یک مساله علمی مطرح هست! با استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی، تلویزیون متوجه شده که ما بیشتر از این کانالها استفاده میکنیم و خودش به عنوان پیشنهاد، شبکه رو عوض میکنه! در واقع با سلیقه ما آشنا شده!
ابوی که تا الان سکوت کرده بود در پاسخ اینجانب گفت:
این تلویزیون فهمید سلیقهی من چیه ولی مادرت نه!
والده که پس از شنیدنِ مطالب اینجانب بسیار شگفت زده شده بود، گفت:
چقدر جالب! علم کِی انقدر پیشرفت کرد؟!!
در همین حین که بابتِ مدیریتِ فوقالعاده خویش مستغرق در شادمانی بوده و در کالبد خویش نمیگنجیدم که ناگهان همشیره در پیامی اعلام کرد:
اره بابا علم خیلی پیشرفت کرده! اتفاقا یه اپلیکیشنهایی هم هست که روی گوشی نصب میشه و میتونیم کانالهارو باهاش تغییر بدیم!