نویسنده: سهیلابانو
فردی میخواست خودکشی کنه، مشاور مذهبی دیدش بهش گفت: چرا میخوای خودتو بکشی؟
فرد گفت: مشکل خانوادگی دارم!!!!
مشاور مذهبی: مشکلی نیست که حل نشه، بگو مشکلت چیه؟
فرد: با یک زن بیوه ازدواج کردم که یه دختر داشت. پدرم تا دخترش را دید با اون ازدواج کرد! پدرم شوهر دخترم شد و من پدر زنش! بعد از مدتی زنم بچه دار شد که پدرم پدربزرگش شد و همانطور که فرزندم برادر زن پدرم است او خاله ام شد و فرزندم داییم!! و زمانیکه زن پدرم بچه دار شد فرزندش برادرم شد و در آن واحد نوه ام، چون نوه زنم میشد و زنم چون مادربزرگ برادرم میشد مادربزرگ منم هست. با این حساب من همسر مادربزرگم هستم و پدربزرگ برادرم از پدرم و پدربزرگ خودم و نوه خود!!!
مشاور مذهبی گفت: توکل به خدا کن و خودکشی کن. خدا خودت و پدرت رو نابود کنه و لعنت بر کسی که دوباره ازت سؤال کنه!!!
اگر با خواندن مطلب بالا، قسمت انتهایی بصل النخاع تان تیر کشیده و جای خود را به قسمت ابتدایی بصل النخاع داده است، نگران نباشید این یک رخداد طبیعیست! روابط در اینستاگرام و سریال های معروف ضدخانواده دقیقا به همین پیچیدگیست!!
حوالی سال 2008 و یا شایدم 2007 بود که سریالی به نام ویکتوریا از فارسی 1 شروع به پخش شدن نمود! محتوای سریال برای زمان خودش طوفانی و تعجب برانگیز بود چرا که تک تکِ اعضای خانواده دارای روابط پنهانی و خارج از اخلاق بودند!دیگر تنها خبری از دوستی ها و روابط دخترها و پسرهای مجرد مطرح نبود، حالا دیگر متاهلان هم وارد بازی های کثیفِ اخلاقی و پروژه ی عادی سازی ابتذال شده بودند! در ابتدا همه دنبال کنندگان این سریال، ویکتوریا را شماتت میکردند که چطور توانسته است با مردی کوچکتر از خود و آن در هم زمانی که هنوز متاهل است رابطه برقرار کند! اما زمان طولانی ای نگذشت که دیگر همگی به این شرایط عادت کردند و ویکتوریا تبدیل به زنی مورد پذیرش از سمت جامعه گشت!!! هدف ضربه زدن به اصلی ترین محور خانواده یعنی زن و مادر بود! خیانتِ مردان رخداد جدیدی به شمار نمیرفت اما زنان در خانواده نمادِ وفاداری و اصلی ترین ستون در برپاداشتنِ بنیان خانواده به شمار میرفتند!!
حالا که دیگر بیننده به عادی بودنِ ابتذال و خیانت عادت کرده و معتاد شده است باید سریال های زیادی ساخته میشد تا هر هشت ساعت، ابتذال و فروپاشی خانواده را به نمایش بگذارند و تماشاگران همچنان که بر زبان، خیانت های آنان را زشت قلمداد می کردند، در دل، تمنای تنوع طلبی داشتند و در تصورات خود عاشق این بودند که حتی لحظه ای کوتاه خود را در جای بازیگران این سریال ها قرار دهند!
گام اول تغییرِ ذائقه ی مخاطب بود، حالا باید گامِ بعدی برداشته میشد! شبکه های اجتماعی و ارتباطی وارد میدان شدند! ( هدفِ این نوشته نادیده گرفتن جنبه های بسیار مثبت شبکه های اجتماعی و مجازی نمی باشد)
حالا وقتِ آن فرارسیده بود که تمام تنوع طلبی های خورانده شده به مخاطب در عرصه عملی نمایانگر شود! به آن ها فرصت میداد تا بازیگرانِ این شبکه ها باشندِ اسامی و هویتی جدید اختیار کنند و تمامی خودِ درون را به نمایش بگذارند! سریال ها همچنان ساخته میشود، آدم ها همچنان نسل به نسل تحت تاثیر داستان هایی جعلی تغییر می کنند! اینستاگرام پا به عرصه گیتی میگذارد! تحولی شگرف در روابط بشری رخ می دهد! پیچیدگی روابط به حدیست که خیانت و ابتذال افتخار می شود! همان هایی که روزی شخصیت های خیانتکار را مورد سرزنش قرار میدادند امروز با هویتی جعلی می نویسند:
امید: خانم متاهل از تهران بیاد دایرکت!
کامران : همسرم منو راضی نمیکنه، کی حاضره با من باشه؟ تمامی مخارجشو تقبل می کنم!
مانلی: امشب خیلی تنهام، شوهرم شیفته، کی میاد با هم باشیم؟!!
رستم تنها: زنم خیلی سرده، بخدا نیت بدی ندارم یکی بیاد دایرکت!
سمیه: ی پسرِ تنها پیدا نمیشه بیاد دایرکت؟
لایو های اینستاگرام یکی پس از دیگری ریشه خانواده را نشانه میگیرند! گوی سبقت را در پرده دری و هتاکی از هم می ربایند! حالا دیگر توپ در زمین ماست، دیگر نیازی به گامِ سوم نیست، حالا خودمان تولیدکننده ی محتوا شده ایم! تتلو و ندایاسی رکوردِ بیشترین بیننده در لایو اینستاگرام را میزنند و هزاران جوان و خانواده ی ایرانی تحت نابودی قرار می گیرد!
اخبارِٰ روز می شود جدایی سلبریتی ها و شاخ های اینستاگرامی از هم و یا خیانت های روزافزون افراد که با افشاگری های بی وقفه سعی در توجیه رفتارهای ضدخانواده ی خود دارند! حالا دیگر خبر ازدواجِ مادر فوتبالیست معروف نیمار با دوست پسر 32 ساله اش در صدر خبرها قرار می گیرد و ما همچنان فریاد سر می دهیم که چطور نیمار سرش را در کوچه و محل بالا می آورد؟ غافل از آنکه بازیکنانِ بعدی این بازی، فرزندان و نسل های آینده سازِ ما خواهند بود!!
و اما، همچنان کارشناسانِ بنیان خانواده و امور فرهنگی و تمام مخلفات در این کشور، راهِ علاج از فساد را ازدواج و تاهل و القصه فیلترینگ میدانند و دیگر هیچ....!!!!!
یک تشکر و قدردانی ویژه از شیما صداقت عزیز بخاطر کتابِ خوبی که برایم ارسال کرد و متن بسیار زیبای ابتدای کتاب :))))