جونم براتون بگه که اگه تا یک ماه پیش کسی از چشمای کسی پیشم تعریف میکرد و میگفت عاشق چشماش شده من باور نمی کردم. برای خودم هرگز فکر نمیکردم انقدر از چشم کسی خوشم بیاد، همیشه با خودم میگفتم که این همه شعرها و داستانها و آهنگهایی که درباره چشم طرف میخونن خیلی اورریتد کردن قضیه رو و بیش از حد بهش پرداخته شده و واقعا چیز خاصی وجود نداره درباره چشمها!
اما چی بگم که همین الان میتونم درباره چشمهایی که جادوم کردن، ساعتها سکوت کنم، انگار هی میام برای آدما توضیح بدم چه اتفاقی افتاد تو اون چند ثانیه اما قدرت تکلمم رو از دست میدم، واژهها جا خالی میکنن و تنهام میذارن، در نهایت منم که عاجزم از توصیف چشمهایی که دیدم.
و حتی نمیتونم بگم این شیفتگی از خوشگلی اون چشماست، چون کلی چشم خوشگلتر از اون دیدم ولی هیچکدوم من رو جادو نکردن.
خلاصه که حتی نمیدونم براتون این حس رو بخوام یا نه اگه تجربه نکردین، ولی الان دیگه میدونم واقعیه و شاید حتی کم بهش پرداخته شده باشه.