اینو میدونم که داشتن ارتباطات زیاد تا حد زیادی با «قدرت» ارتباط مستقیم داره. هرقدر آدمای بیشتری رو بشناسی و با ارتباط مفید کاری کرده باشی که بتونی روشون حساب باز کنی، درواقع دسترسی و قدرت بیشتری داری و احتمال بیشتری داره که کارت جایی لنگ نمونه!
ولی توی مدت اخیر این تفکرم یه تغییر اساسی پیدا کرده. اینکه صرفاً در زمان حال با افرادی ارتباط داشته باشی، بدون اینکه به پایداری و صرفهی اون ارتباط در آینده فکر کنی یه جورایی حماقته. چون حفظ ارتباط با آدما هزینه داره. باید براش وقت و انرژی بذاری و هرقدر ارتباطها بیشتر بشن، انرژی و زمان بیشتری هم نیاز داری.
بنظرم هر ارتباطی ارزش حفظ کردن نداره، حتی اگر تو یه دورهای بتونه کمک زیادی بهت بکنه، و حتی اگر با حفظ نکردنش نگاه بدی نسبت بهت ایجاد بشه.
قضیه هم حول این میچرخه که ارتباطی که با هرکس داری چقدر نیاز به صرف انرژی داره، نتیجهش چقدر برات مفیده و چقدر احتمال داره این ارتباط در آیندهی دور هم مفید و پایدار باقی بمونه.
میاننوشت ضروری: سود و زیان و صرفهی یه ارتباط لزوماً مربوط به مسائل مادی و مالی نمیشه. خیلی بستگی داره. یه ارتباط دوستانه میتونه صرفاً براساس «حس خوب» و «انگیزه» و اینطور داستانها پایدار باشه و صرفهی خودش رو حفظ کنه، و یه ارتباط کاری صرفاً براساس «پیشرفت» و «سود مالی» .
مساله اینجاست که متوجه بشی چه ارتباطی تا کجا تاریخ مصرف داره و وقتی دیگه جواب نمیداد اصراری بر حفظش نداشته باشی. چون از اونجا به بعد چیزی بجز اتلاف نیست. اتلاف وقت، فکر، انرژی و ...
شاید تو نگاه اول این طرز فکر خودخواهانه بنظر برسه ولی زندگی همینطور میچرخه! نمیشه همه رو همه جا حفظ کرد. اگه بخوای این کار رو بکنی وقتی به خودت میای که عملاً تمام فکرت رو معطوف به آدمای اطرافت و کردی و دغدغهت شده اینکه «نکنه برای همه به حد کافی مایه نذاشته باشی» .
# صرفاً جهت یادآوری در آینده !