تا روز ششم محرم اگه کسی بهم میگفت شب عاشورا رو توی خود کربلا میشینی پای روضه، باورم نمیشد. واقعا باورم نمیشد. به دفعات و توسط اتفاقات گوناگونی بهم ثابت شده که تشکیلات سیدالشهدا علیهسلام، از قوانینِ معمولِ ما پیروی نمیکنه و خودش یکسری قوانین خاص خودش رو داره؛ که به عقیده من این قوانین حول محور 《حُب》 میگرده. حبُّالحسین یکی از بزرگترین و مهمترین نعمتهایی هست که میشه داشت.
روایات در این باره خودش گواه دیگهیی برای خاص و یکتا بودن این تشکیلاته؛ از اونجا که بعضی از اون روایات واقعا با منطق و چرتکهی دنیایی ما همخوانی نداره.
حب رو میشه کسب کرد؟ یا عطا میشه؟
اگر اکتسابی هست، از کجا و چگونه؟
اگر عطا کردنی هست، شرایط برای مشمول شدنش چیه؟ باید تبدیل به گیرندهش بشیم؟ تا بهمون داده بشه؟ لایقش بشیم؟ ظرفیتش رو بسازیم؟
اگر از پیش داریم، چطور میشه بیشترش کرد؟
اگر هر کدوم از این سوالها، جوابهای خاص خودشون رو داشته باشن، شاید بشه گفت حداقل در یک چیز مشترک هستن؛ در معرفت.
معرفت که پیدا کنیم، راه هموار میشه. معرفت یعنی شناخت. و این شناخت نهایت نداره. اینطور نیست فکر کنیم خب همین که یه حداقلیهایی بفهمیم از اینکه حسین کیست و چه کرد کافیه. نه، این کسب معرفت راهی بدون انتهاست. کافیه کمی درش پیش بریم، کمی حسین رو بشناسیم. خیلی زود میفهمیم حسین یک حقیقت عظیمه و راهِ شناختنش یک راه بخصوص و یگانهست.
پس برای حبیبِحسین شدن، باید او رو بشناسیم. بدون شناخت، عزاداری انگار لنگ میزنه. نه اینکه خوب نباشه. من نمیدونم و نمیتونم نظر بدم. ولی طبیعیه که اگه شناخت همراه بشه خیلی متفاوت و در سطح بالاتری خواهد بود. خیلی بهتره اگه بدونیم داریم برای چه کسی و با چه ویژگیهایی عزاداری میکنیم.
اینها همه همدیگه رو تشدید میکنن و ارتقا میدن. شناخت و معرفت و حب و عزاداری و مساوات و ... .
ضمن اینکه، 《دوستداشتنی》 را هرچه بیشتر بشناسی، منطقی است که دوستتر خواهی داشت.
و من الله توفیق.