
تا میآییم یک قدمی برداریم، یک کار مثبتی شروع کنیم، تغییر مفیدی اعمال کنیم، سر و کلهی موانع و سنگها و چالشها پیدا میشود. خب که چی؟ تا چه اتفاقی بیفتد؟
طبیعتا همه ما آدمها بهترینها را میخواهیم. اما چطور میشود که در عمل نه تنها بهترینها را نداریم بلکه بعضا درگیر بدترینها هم میشویم. اینطور مباحث را که نمیشود با قطعیت گفت یا تعمیم به کل داد، منتها میشود از یک منظر بررسی کرد. میخواهیم این موضوع کذایی را بررسی کنیم.
حتما شنیدهاید میگویند "هرچه سنگ است برای پای لنگ است". یکی از صدها ضربالمثل احمقانهایست که هنوز در باور بخش بزرگی از جامعه زنده است. منظور از سنگ همان موانعِ راه و چالشها است؛ و به قول همان بخش بزرگ جامعه، چیزِ مضری به نام "مشکل"!
ابتدای متن گفتم تا میآییم فلان حرکت را بزنیم. مثلا تا میآییم کسبوکار خود را راه بیندازیم، به موانع بر میخوریم. حالا میخواهیم ببینیم این موانع چه هستند.
اول نسخه اصلاح شدهی ضربالمثل، هرچه سنگ است، برای پای در حرکت است. مانع برای رهرو و در راه است که معنا پیدا میکند. وگرنه برای کسی که نشسته است چه مانعی؟
چالشها، مسئلهها، سنگها اگر جلوی ما پدید میآیند به این معنی است که ما در حرکتیم. خب این خودش نشانهی امیدبخشی است. اما این سنگها دقیقا چه هستند؟
این سنگها میتوانند سنگ محک باشند برای عیارسنجی خواستهی ما. میگویند خواستن توانستن است. اما قرار نیست این خواستن سطحی و زبانی و بدون امتحان پس دادن به توانستن بدل شود. طبیعت عیار خواستن ما را با این سنگها محک میزند. تا کجای پای آن خواسته ایستادگی میکنیم؟ بعد از پیشامد کدام چالش است که جا میزنیم و بیخیال میشویم؟
بهترینها باید سهم بهترینها هم بشوند. وگرنه اگر دست هر کسی با هر ظرفیتی، با هر توانی به راحتی به بهترینها برسد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
پس این بهترینها چه کسانی هستند؟ از کجا آمدهاند؟ مگر خونشان رنگینتر است که صاحب بهترینها میشوند؟ به عبارت دیگر چطور میشود بهترین بود؟ اینجا دوباره همین سنگها هستند که نقش ایفا میکنند. نقشی دیگر، غیر از عیارسنجی.
ساز و کار رشد عضله در باشگاه یکی از حقیقتهای جذاب طبیعت است. عضله تحت فشار قرار میگیرد. فقط اندکی بیشتر از آنچه که آمادگیاش را دارد. دچار پارگیهای بسیار ریز میشود و وقتی آنها را ترمیم میکند، از آنچه قبلا داشته، بافت بیشتری میسازد. درست مانند زخمی که بعد از ترمیم گوشت اضافه میآورد.
این سنگها، این چالشها در حقیقت همان چیزی هستند که از آدم معمولی، آدمی شایسته میسازند. آدمی که به مرور بهتر و بهتر میشود و هربار صاحب شرایطی بهتر از قبل.
اما اندکی تأمل کنیم. پس آن دسته از آدمهایی که دائم درگیر چالشها هستند، به قول خودشان دارند پاره میشوند، چرا مثل عضله قوی و قویتر نمیشوند؟
ابتدا باید گفت عضله فقط یک مثال است؛ و وقتی درباره آدمها صحبت میکنیم آنقدر علتها و موارد تأثیرگذار گوناگونی میتواند وجود داشته باشد که خروجی گرفتن و نتیجه گرفتنِ خطی و مستقیم عملا ممکن نیست. با این حال همان عضله را اگر دوباره بررسی کنیم، میبینیم مربیهای باشگاه برای رشد به یک مثلث اشاره میکنند که تمرین فقط یک ضلع آن است. دو ضلع دیگر خوراک و استراحت هستند.
باید گفت آیا آنهایی که دائم با مشکل درگیر هستند به فکر خوراک ذهنشان هم هستند؟ و نیز به خود استراحت میدهند؟ فرصت ترمیم، فرصت محکم کردن جای پا، فرصت تثبیت در مرحلهای که کامل بر آن مسلط هستند را دارند؟
گمان کنم هر کدام از ما با قدری تأمل بتوانیم پاسخ این سوالها را پیدا کنیم.
تیرماه ۴۰۳