اینجا.
محل زندگی من؛
جایی که همراه با ان بزرگ شدم، بسیار اموختم، رشد کردم و خاطره ساختم.
جایی که شاید طبیعت چندان بکری نداشته باشد، ولی بید های مجنون و سالم، سرو ها، و افرا های این منطقه، برای من زیبا ترین مفهوم ارامشند.
جایی که اسمان همیشه آبی نیست ولی خورشید همیشه پشت ابر و دود و الودگی نمی ماند و برای ما ستودنی ترین سمبل استقامت است.
اینجا؛
جایی که در حقیقت صندوقچه ای از خاطرات و روح های جوان یا فرسوده است، از جمله من، ما.
اینجا جای دوری نیست ها! فکر نکنی کجا را میگویم! همینجاست! سرزمین مادری ات!!
همان جایی که با خون جوانان رنگ گرفت!
همان جایی که وقتی قطره های بلورین آب با شتاب روی پیج و تاب شاخه های درختان افرا فرو میچکد و خورشید طلوع بالا میاید، تنها مفهوم خانه را به ما میرساند...