Stockholm·۱ سال پیشThe heir of death|وارثِ مرگدو طرف لب هایش کش آمدند؛ به تلاش انسان ها برای بقا، سخت خندید.
Stockholm·۱ سال پیشMa Lune|ماهِ منبه لبخندی بسنده کرد. لبخندی مبهم، درست مثل هر اتفاق دیگری در این بازه زمانی.
Stockholm·۱ سال پیشگنجینهء روحاینجا که میگویم فکر نکنی جای دوری است ها! همین جا را می گویم... ایرانِ ما.