تهمینه باعدل
تهمینه باعدل
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سردرگمی، احساسی که هیچوقت ما رو رها نمیکنه

وقتی می خوای یه مسیر تازه رو شروع کنی، با کلی مسائل جورواجور روبرو میشی. احساس آشفتگی و سردرگمی می کنی. بهتره همون اول این حقیقت رو بپذیری: این حس همیشگیه، یاد بگیر باهاش زندگی کنی. چون همیشه چیزهای جدیدی هست که باید یاد بگیری یا مسئله ای هست که باید حل کنی.

مثلا دو روز پیش داشتم روی سایتم کار می کردم. حدود دو ساعت طول کشید تا متنی که از قبل نوشته بودم رو تو سایت منتشر کنم. کلی نکته ی جدید باید یاد می گرفتم و هنوز هم بیشتر از این ها مونده که یاد بگیرم. بعدش واقعا سرم درد می کرد.

مغز آدم طرز کار عجیبی داره. هر وقت میرم سراغ یه چیز جدید، انگار همه چی خیلی پیچیده ست. اما یه مدت بعد فقط به مدد حافظه ست که یادم میاد چقدر احساس سردرگمی می کردم، چون همه چیز واضح و تا حد زیادی آسون به نظر میاد. بعد از این همه تکرار این قضیه، نمیدونم چرا دفعه ی بعدی باز هم همین احساس گیج شدن رو دارم؟

شاید داشتن این احساس ناخوشایند خیلی هم بد نباشه، نشون میده یه چیزی در مغز من داره تغییر میکنه. چیزی بوجود میاد که قبلا وجود نداشت. فکر کنم مشکل طرز نگرش منه. یاد داستانی انیشتین افتادم، نمی دونم درسته یا نه اما با شناختی که ازش دارم اصلا بعید نیست. انیشتین تو آزمایشگاه از دستور کار استفاده نمی کنه، اونو میندازه تو سطل آشغال و سعی میکنه خودش کشف کنه باید چطوری آزمایش رو انجام بده. به نظرم آدمایی مثل انیشتین به این وضعیت مثل بازی نگاه می کنند نه سردرگمی.

امروز دوباره رفتم سراغ انتشار مقاله در سایت. الان طبق معمول یه سوال دیگه دارم، دقیقا چرا احساس گیجی میکردم؟ این که خیلی واضحه ...

سردرگمیاحساسیادگیریمسیر جدید
منتور زبان، علاقه مند به روش های جدید یادگیری. چالش من: راه اندازی سایتی برای آموزش زبان به روش شخصی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید