تابش
تابش
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

فرزند سالاری و پسرخاله

جایتان سبز؛ چند روز پیش با خاله‌ها به بوستان بهشت مادران رفته بودیم؛ که البته نام بهشت فرزندان بیشتر برازنده‌اش بود.

هنگام صرف ناهار، با حیرت به پسرخالهٔ پنج ساله‌ام چشم دوخته بودم که دهانش را به مثابهٔ غار علیصدر باز کرده بود و منتظر هواپیمایی از جنس غذا بود، که مادرش به دهانش بگذارد! مادرم اشاره کرد چیزی نگویم؛ مبادا خواهر عزیز دردانه‌اش ناراحت شود. چیزی نگفتم؛ حتی وقتی پسرخاله، از خانم مهربانی شکلات هدیه گرفت و به من دستور داد تا جلدش را باز کنم و درسته در دهانش بگذارم! چیزی نگفتم؛ حتی وقتی پاهای بلندش را در هوا گرفت و به وضوح دستور داد دمپایی‌هایش را جلوی پاهایش جفت کنیم. حتی وقتی حاضر نشد بستنی قیفی را در دستش بگیرد هم خم به ابرو نیاوردم. ( آقا خواستار این بودند که یک نفر بستنی را در دست بگیرد، ایشان از دور و دست به سینه، فقط لیس بزنند!!)

انگار فقط پسرخالهٔ من در آنجا پادشاه نبود. وقتی از صدقه سریِ ۱۸ ساله بودن، بچه‌های کوچک‌تر را به من سپردند تا برای گردش و پیاده روی ببرم، ناگهان دختر کوچولویی سد راهمان شد که: این مسیر متعلق به داداش منه، به چه جرئتی اومدین اینجا؟ الان به داداشم اشاره می‌کنم که بهتون شلیک کنه و خودم خفه‌تون می‌کنم و...!!!

بله، متأسفانه قربان صدقه رفتن و گفتگوی منطقی با آن دخترِ نهایتاً ۶_۷ ساله راه به جایی نبرد و مورد عنایت، فحاشی و دست سنگین شاهزاده خانم قرار گرفتیم و برای حفظ جان، فرار را بر قرار ترجیح دادیم‌.

شاهزاده‌های کوچک در اطراف ما کم نیستند.
شاهزاده‌های کوچک در اطراف ما کم نیستند.

فرزند سالاری چگونه ایجاد می‌شود؟

به محض اینکه بخواهید در هر زمان و مکان در دسترس باشید. به نیازهای کودکان توجه افراطی داشته باشید. تمام مسائلشان را در لحظه حل کنید و به عبارتی: آجیل مشکل‌گشا و غول چراغ جادوی فرزندتان باشید.

این روش تربیت صحیح نیست!

گاهی می‌ترسیم که از لبهٔ بامِ پدر/مادر سالاری پایین بیفتیم و بچه‌ها را با عقده‌های روانی تربیت کنیم. غافل از اینکه این بام، لبهٔ خطرناک دیگری هم دارد. بخشیدن سِمَت پادشاهی به فرزندانتان و مطیع امر آنها بودن، نه تنها از شما والدین فوق‌العاده‌ای نمی‌‌سازد، بلکه آثار روانی مخربی برای کودکتان دارد.

بچه‌هایی که هیچ سختی و مشقتی را در کودکی تحمل نکردند و همیشه حامیانی بزرگی چون شما داشتند، نمی‌توانند به این سادگی‌ها طعم استقلال را بچشند. اغلب پرخاشگر و پرتوقع هستند و متأسفانه در معرض اختلال وابستگی قرار می‌گیرند و به محض بزرگسالی و تنها رو به رو شدن با موانع، به دو جهت مقابله می‌کنند:

یا خشمگین و متوقع می‌شوند که چرا دیگران سراسیمه برای حل مشکلات آنها اقدام نمی‌کنند. یا چون بعد از سال‌ها تحت حمایت بودن، به یک‌باره رها شدند، با فقدان اعتماد به نفس مواجه می‌شوند و با هر مسئلهٔ کوچک و بزرگی، به راحتی از مسیر منصرف می‌شوند؛ چون خودشان هیچ گاه به تنهایی مسئولیتی نداشتند تا به توانایی‌هایشان باور پیدا کنند.

طبیعتاً در ارتباطشان با صاحب‌کار و دوستان و همسایه و...هم مشکلات زیادی خواهند داشت. چون به لطف والدینی که هر مسئله‌ای را حل می‌کنند، آنها به خوبی یاد نگرفتند که پای عواقب کارهایشان بایستند.

چاره چیست؟

خالهٔ عزیزم، به توصیهٔ دکتر بکی کندی، "درماندگی" را به کودکت یاد بده. اشکالی ندارد اگر برای باز کردن بستهٔ بیسکوئیت ذره‌ای مشقت را تحمل کند. اگر جفت کردن کفش‌هایش کار دشواری است، صبر کن تا هر چقدر زمان لازم دارد، تلاش کند. از توجه افراطی به او دست بردار. در حین مسائل کوچکش با او همدردی کن؛ اما اجازه بده بفهمد که با توانایی خودش به پاسخ مسئله رسیده و تو حلال مشکلات او نیستی‌.

مسئولیت‌های کوچکی را برایش تعیین کن تا در انجام کارهای خانه مهم شمرده شود. مثل خاموش کردن لامپ یک اتاق خاص، یا بردن بشقاب خودش به آشپزخانه یا...

سعی کن به او بفهمانی که هر عملی، عکس العملی دارد و باید پای عواقب کارهای خود بایستیم. در مقابل هر کار خوب و بدی که انجام می‌دهد، به همان اندازه و متعادل، از تشویق و تنبیه استفاده کن. ( و تنبیه فقط زدن و فحاشی نیست خالهٔ عزیزم!)

در تصمیمات کوچک ( مثل انتخاب رنگ لباس، انتخاب عروسک، غذا و...) با او مشورت کن تا بفهمد که برایتان مهم و ارزشمند است؛ اما مواقع حساس، خودت تصمیم نهایی را بگیر. فضای خانه را صمیمی نگه دار؛ اما فراموش نکن که تو والد هستی نه کودکت!

خاله عزیزم، امیدوارم واقعاً برای تربیت فرزندت تغییری ایجاد کنی؛ چون در غیر این صورت، فردا پسر ۴۰ ساله‌ای خواهی داشت که منتظر ایستاده تا مادرش کفش‌هایش را واکس بزند.

به قول جناب سعدی:

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

منابع: ویکی پدیا / آریالند / پناه سبز و فیلم کوتاهی از دکتر بکی کندی ؛ نویسندهٔ کتاب نیک سرشت.



پدر مادرپسرخالهتربیت فرزنددلنوشته
شیدای خواندن و نوشتن و شنیده شدن. "نه فرشته‌ام نه شیطان، کی‌ام و چی‌ام؟ همینم" _حسین منزوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید