میان این مرداب شما خودتان باشید؛
در بازار نیرنگ فروش ها ،جایی که عشق دیگه حرمت نداره شما خودتان باشید .
یک سری زخم برمیداری که ،تنهایی باید خودت مداواش کنی
میدونی چیزی که بیشتر باعث آزارت میشه اینکه تو نقشی درش نداشتی و آدم ها خواسته یا ناخواسته زخمیت کردند تو این دوره از زندگی چیز هایی رو از دست میدی ، و سخت میتونی تحمل بکنی
حرف هایی که از روانت پاک نمیشن ،
نا مهربانی از اطرافیانت ،عشق وعلاقه ای که برای معشوقت کافی نبود ،
بلاخره تو تنهایی و بی کسیت حس میکنی که خودتی خودت اون وقته که دیگه سخت نمیگیری به خودت ،تلاش هاتو تحسین میکنی
میدونی یک دوره است از زندگی همه آدم ها این تاریکی درد رو تجربه کردن .
بلاخره تموم میشه سرپا میشی .
دلت تنگ باشه برای معشوقی که خودش خواست نباشه ولی دنبالش ندو ..
دلت غمگین باشه از حرف ها وشرایطت ولی خودتو باهاش تعریف نکن ..
دلت گرفته اس ازاطرافیانت ولی به یاد بیار خوبی و کمکی که بهت کردن.،
در آخر بدون شرایط عوض میشه ،
طاقَت بیار؛