من یکی از طرفداران پادکست هستم! تمام اپیزودهای پادکستهای فارسی که از نظرم جذاب هستن رو کامل گوش میدم و سعی میکنم ازشون یاد بگیرم. پادکسترها رو بخاطر تلاشی که برای ارائهی رایگان چیزی که میدونن، دوست دارم. این فداکاریشون واقعا ستودنیه. خودم هم در قالب یه پادکست نیمهحرفهای، سعی کردم معرّفی برای فرهنگ ترکمنصحرا باشم.
توئیتی از یکی از دوستان در توئیتر دیدم و ازونجایی که پادکست تقریبا یکی از اجزای جدانشدنی زندگی من شده، لازم دیدم تجربههای خودم از این دوست جدید اما صمیمی، براتون بنویسم.
تا حدی زیاد با حرف هومن موافقم اما اینکه فکرکنیم پادکست به ذات، چیز خوبی نیست اشتباهه. خود هومن هم اینچنین منظوری نداره و صرفا میگه نگاه رو به پادکست بعنوان یک منبع علمی تمام که نیاز به مطالعه جانبی نداره غلطه. در ادامه همون توئیت بالا چند پادکست خوب هم معرفی کرده.
گوش دادن به پادکست یه راه خوب برای گرفتن اطلاعاته. حالا این اطلاعات میتونه اخبار باشه یا بصورت سادهتر اطلاعاتی عمومی باشه درمورد وقایع تاریخی یا موضوعات مختلف مثل فلسفه یا موسیقی؛ یا حتی مدلی ازکتابخوانی باشه، مثل پادکست فردوسیخوانی که شاهنامه رو میخونه! اما مثه هر رسانهی دیگه، پادکست هم تحت تاثیر پادکسترش ممکنه جهتگیری خاصی داشته باشه. پادکستر مطلبی رو که میدونه باتوجه به برداشت خودش تعریف میکنه. یعنی علمی که درباره یه موضوع خاص داره رو در قالب فکری خودش تحویل شنونده میده. با توجه به اینکه این مدل از رسانه ممکنه اطلاعات اشتباه یا درست بده و یا حتی بخاطر اختلاف سلایق بین مخاطبین، میتونه بازخورد مثبت و منفی داشته باشه. مثلا خیلیا به بردیا دوستی انتقاد کرده بودن که چرا در یک اپیزود پادکست کرن، درمورد کمانچهزدن یکی از اساتید موسیقی، لفظ شُل رو استفاده کرده بود. ظاهرا به مذاق خیلیها خوش نیومده بود این حرف. اما در اپیزود بعدیش بردیا توضیح داد که منظور من از شل بودن کمانچه، نه بد بودن اون تیکه یا نوازندهاش که همگون نبودن اون تیکه با کلیت اثر بوده! شبیه به این مسائل حتی میتونه در کتاب یا در فیلمهای سینمایی یا حتی در مقالات روزنامهها هم باشه. کم نیستن کسانی که فیلمهای کریستوفر نولان (یا برادرش جاناتان) رو مزخرف محض میدونن که با استفاده از توجیههای علمی سعی داره خیلی خوب و طبیعی و توجیهپذیر جلوه کنه! و در مقابل کسانی که نولانها رو "موسی و هارون" در سینما میدونن هم زیادن!
اما تفکر رایج اینه که گوش دادن به پادکست رو جایگزین خوندن کتاب یا روزنامه کنن. بنظر من این تفکر از اساس غلطه! اصولا اگر موجودیتی جایگزین موجودیت دیگهای بشه، موجودیت اول به مرور زمان محکوم به زوال و نابودیه. پادکست پدیدهی جدیدی نیست ولی ما هنوز میبینیم، کتابهایی که چاپ میشن و حتی به چاپهای بعدی با تیراژ بالاتر میرسن. یا درمورد نشریات و روزنامهها هم همینطوره!
اصولا خوندن کتاب یا روزنامه یه آداب خاصی داره که رعایت کردنشون در زمان گوش دادن به پادکست سختتره. حداقل برای من اینطور بوده. من اغلب سعی میکنم موقع کتاب خوندن مداد و کاغذ کنار دستم باشه تا چیزی که از خوندن کتاب میفهمم رو قبل از اینکه فراموش کنم، یادداشت کنم. گاهی هم تو حاشیه خود کتاب مینویسم. موقع کتاب خوندن، ذهن ما، زمان لازم برای تحلیل و آنالیز رو داره. اگه جایی احساس کنه لازمه بیشتر تمرکز و تفکر کنه، موقتا دستور لازم برای توقف خوندن رو میده تا کار عقب افتاده انجام بشه. چیزی که ما کامپیوتریها بهش میگیم وقفه! بعد از پایان پروسهی عقب افتاده، خوندن ادامه پیدا میکنه. اما در گوش دادن به پادکست اینکار یخرده سختتر انجام میشه. شاید بگین پادکست رو هم میشه متوقف کرد و چیزی که میخوای رو یادداشت کرد و بعد دوباره ادامه داد (کما اینکه دیدم کسانی رو که موقع گوش دادن به پادکست یادداشت برداری میکنن) اما آیا کیفیت خروجی، به اندازه حالت کتابخوانی هم هست یا نه؟ آیا اون راحتی موقع کتابخوندن رو داره؟
باید دقت کنیم که لحن بیان و حتی موزیکی که در پادکست استفاده میشه، فضای پادکست رو رئالتر و نتیجتا تاثیرش رو بیشتر میکنه. این تاثیر شمشیر دولبه است. میتونه هم جنبه منفی داشته باشه هم جنبه مثبت! گاهی وقتی برای بار دوم پادکستی رو گوش میدادم، متوجه میشدم که برداشتی که در بار اول داشتم چقدر با برداشت دومم متفاوت بوده. بار اول شاید تمرکز خوبی نداشتم و ازطرفی هم راوی منتظر تمرکز کردن من نمونده و مطلب رو ادامه داده. این نبود وقفه (و احتمالا تمرکز کافی) باعث شده برداشت من اشتباه یا در بهترین حالت ناصحیح و ناقص بوده باشه.
اما در موقع کتاب خوندن اغلب تمرکز بیشتر از زمانی هست که به پادکست گوش میدین. به همین خاطر شما دقت بالایی در تحلیل موضوع بحث دارین و اینجوری بازدهی خوبی نسبت به زمانی که به پادکست گوش میدین میبینین. همه اینها رو بذارین کنار این موضوع که خیلیا موقع گوش دادن به پادکست اغلب کارهای متفرقه هم انجام میدن؛ از کارهای روتین منزل تا رانندگی در ترافیک! این خودش میتونه عامل حواسپرتی و عدم تمرکز باشه.
در آخر اینکه من پادکست رو فقط یه مقدمه میدونم. مقدمه برای آشنایی سطحی با موضوعی که میتونه جزو موضوعات موردعلاقه من باشه. حالا اگه خیلی بیشتر دوست داشتم درموردش بدونم، باید بیشتر درموردش مطالعه کنم. به صرف گوش دادن به یه پادکست نباید مغرور بشم که در مبحثی علمی میتونم اظهارنظر بکنم. پادکست فقط باید یه اشاره باشه، یه علامت که گوشهی کوچیکی رو از یه موضوع خیلی بزرگتر نشون میده. و نباید یادمون بره که علم دریاییه که ساحلش دیده نمیشه!