مردان و زنان بیش از آنکه با هم تفاوت داشته باشند، به هم شبیه هستند. اما تفاوتهایی که بین آنها وجود دارند، در هنگام دست و پنجه نرم کردن با مسائل سلامت روان مهم هستند.
برای مثال، مردان و زنان به گونهی متفاوتی با استرس دست و پنجه نرم میکنند(.Tamres et al, 2002)، آنها ترجیحات متفاوتی در تراپی دارند(.Liddon et al, 2017) و ممکن است دستاوردهای متفاوتی از تراپی داشته باشند(Write & Mcleod, 2016)
دکتر John Barry، روانپزشکی است که دربارهی تراپیِ مناسب مردان کار میکند. او در مقالهی جدید خود، تاثیر دیدگاه درمانگران از مردانگی و پدرسالاری، بر شیوهی برخوردشان با مردان را مورد مطالعه قرار داده و دریافته است که شیوهی برخورد درمانگران با مردان، به طرز قابل ملاحظهای با عقاید درمانگران از مردانگی و پدرسالاری در ارتباط است¹.
او دریافته است که ۱۶٪ مردانِ درمانگر و ۶٪ زنان درمانگر، به شدت عقیده دارند که مردانگی تنها یک ساختار اجتماعی است.
همچنین، درمانگرانی که باور داشتند "تلقی کردن مردانگی به عنوان یک ساختار اجتماعی" برای مردان مفید است، بیشتر از آنانی بودند که واقعا باور داشتند مردانگی یک ساختار اجتماعی است.
این موضوع میتواند نشان دهندهی دیدگاهی باشد که میگوید :« یک رویکرد میتواند در تراپی مفید باشد حتی زمانی که هیچ پشتوانهی علمی برایش یافت نشده».
در همین حال، سال 2018، انجمن روانشناسی آمریکا، گایدلاین خود را برای پسران و مردان منتشر کرد. این گایدلاین بجای آنکه با دادههای علمی رویکرد مناسبی را پیشنهاد کرده باشد، به شدت با دیدگاههای ایدولوژیک در آمیخته بود، در نتیجه با انتقادات فعالین حقوق مرد رو به رو شد.
این گایدلاین به درمانگران پیشنهاد میکرد که مردانگی را یک ساختار اجتماعی و بدون هیچ گونه تاثیر از بیولوژی مردان تلقی کنند و همچنین مردانگی را با توجه به اثر پدرسالاری یک امر مشکلزا بپندارند. حال مفروضات این گایدلاین بر پایهی تعاریف مبهم و غیرعلمی پدرسالاری بنا شده بودند و از تحقیقات علمی که نشان میدهند مردانگی می تواند برای سلامت روان مردان مفید باشد، چشم پوشی میکردند.
حتی اسلاوی ژیژیک که خود یک چپگراست نیز به این گایدلاین انتقاد کرد. او بیان داشت که تا پنج دههی قبل نیز همجنسگرایی زیر تیغ درمانهای ایدولوژیک بود و هموفوبیای جمعی باعث شده بود که همجنسگرایی به عنوان یک بیماری و مشکل دیده شود که باید از طریق درمانگران از جان همجنسگرایان خارج شود، برای مثال میتوان به دارو درمانی یا مشاورههایی اشاره کرد که ترک گرایش را به همجنسگرایان تحمیل میکردند. گویی امروزه نیز یک مردانگیستیزی جمعی وجود دارد که مردانگی را یک بیماری مفرط میپندارد.
ما نمیخواهیم که اشتباهات گذشته را تکرار کنیم. آمیختن ایدولوژی با علم درمان مضحکترین کاری است که میتوان انجام داد. طبق مطالعهای که در سال ۲۰۲۱ دربارهی ترک مردان استرالیایی از تراپی انجام شد، مشخص شده که بطور کلی ۴۴.۸٪ مردان تراپی را ترک میکنند، معمولترین علت (۵۴.۹٪) ترک تراپی توسط مردان، عدم برقراری ارتباط با تراپیست است². و این موضوع معیوب بودن سیستم درمانگران برای مردان را نشان میدهد.
پیشنهاد این است که گایدلاینها و رویکردهای درمانی باید مبتنی بر دادههای علمی باشند و نه دیدگاههای ایدولوژیک و شبه علم. همچنین ارائه دهندگان خدمات، باید این امکان را برای مردان بوجود آورند تا بتوانند تراپیستهایی را انتخاب کنند که عقایدشان با هم در تضاد نباشد. به عبارتی، مردان حق دارند تراپیستهایی را انتخاب کنند که مردستیز نباشند.
1: How therapists work with men is related to their views on masculinity, patriarchy, and politics
2: Men’s Dropout From Mental Health Services: Results From a Survey of Australian Men Across the Life Span