پسران به دلایل متعددی در مهارتهای خوانشی، از دختران عقبترند. کتاب "ایجاد پیوند میان پسران و کتابها" نوشتهی "میکائیل سالیوان"، به این دلایل میپردازد و راهکارهایی را برای ارتقای مهارتهای خوانش پسران و همچنین دختران ارائه میدهد. این کتاب در دو جلد نوشته شدهاست. در جلد اول، پیشنهادهایی به مربیان، آموزشدهندگان و کتابخانهدارها ارائه میشود و در جلد دوم که پنج سال بعد از جلد اول نوشته شده، نویسنده تجارب و راهنماییهای بیشتری را در اختیار ما میگذارد. پیشتر خلاصهای از جلد اول تهیه کرده بودم، در اینجا به خلاصهای از جلد دوم میپردازیم.
مایکل سالیوان، در کارهای ابتدایی خود به مسائل و نیازهای دختران در ریاضی و علوم پرداخته است. او میگوید ما با کلاسهای تک جنسیتی و برنامههای خاص برای دختران، تمرکز بر شیوههای یادگیری دختران و اختصاص دادن بورسیه برای آنان، توانستیم به آنان کمک کنیم، حال او معتقد است که میتوان و لازم است چنین رویکردهایی را برای پسران نیز اتخاذ کرد. شکاف جنسیتی در مهارتهای نوشتاری، شش برابر شکاف جنسیتی در ریاضی است.
سالیوان تجربهاش از راهاندازی یک برنامه کتابخوانی خاص پسران در نیوهمپشایر را بازگو میکند، اعتراضات زیادی به این برنامه وجود داشت و آنرا "تبعیض آمیز" میخواندند. حال آنکه وقتی سالیوان، برنامهای با عنوان "شطرنج برای دختران" راهاندازی کرده بود تا دختران بیشتری جذب شوند، نه تنها اعتراضی صورت نگرفته بود، بلکه مورد تشویق و استقبال هم واقع گشت.
در واقع موانع خاصی برای شناسایی نیازها و مواضع آسیبپذیری پسران وجود دارد:
۱- این تصور نادرست وجود دارد که تلاش در جهت ایجاد برابری برای پسران، با هزینهی دختران صورت خواهد گرفت. حال آنکه مدافعان تحصیل پسران تنها میخواهند مواضع آسیبپذیری پسران را ترمیم و برابری ایجاد کنند.
۲- این دیدگاه نادرست و قربانینکوهانه وجود دارد که عملکرد ضعیف پسران ناشی از انتخاب خودشان است که ترجیح میدهند بجای درس، به ورزش یا بازیهای ویدیویی بپردازند.
۳- خلاصه کردن تبعیضها در نژاد و طبقه: ما از اینکه تقاطعی بودن تبعیضهای نژادی/طبقهای را با تبعیض علیه مردان ببینیم غافل شدهایم. درست است که کودکان فقیر یا حاشیه نشین، مهارتهای خوانشی کمتری از کودکان مرکزنشین دارند، اما هم در بین کودکان فقیر و هم در بین کودکان مرکزنشین، پسران از نتایج ضعیفتری برخوردارند. برای مثال اگر به سراغ کودکان سفیدپوست برویم، میبینیم ۲۳٪ پسران در مقایسه با ۷٪ دختران، در مهارتهای خوانشی نمرات پایینتر از حد مقدماتی دریافت میکنند. در بین کودکان سیاهپوست، این آمار برای پسران ۴۴٪ و برای دختران ۳۳٪ است.
۴- استثنا سازی: گزارههایی مانند «پسرانی را میشناسم که خیلی خوب کتاب میخوانند» برای انکار آسیبپذیری پسران بکار گرفته میشوند. همهی پسران با مشکل مهارتهای خوانشی رو به رو نیستند اما این مشکل، مسئلهی بسیاری از پسران است.
در این فصل، به دادههای مربوط به مهارتهای خوانشی، و اهمیت این موضوع پرداخته میشود.
پسران طی سی سال گذشته، در مهارتهای خوانشی، در تمامی مقاطع نمرات پایینتری کسب کردهاند. و هر پسر به طور متوسط به میزان دو کلاس، مهارتهای خوانشی پایین تری دارد. یک مطالعهی انگلیسی دریافت که دختران، حدودا زمانی ۲ برابر پسران را صرف خواندن کتاب میکنند. مایکل اسمیث در مطالعات خود دریافتهاست نیمی از پسرانی که وارد مقطع متوسطه میشوند، خود را به عنوان "کسی که چیزی نمیخواند" شناسایی میکنند.
چرا مهارتهای خوانشی مهم هستند؟
انجمن بینالمللی خوانش بیان میکند که «جوانانی که در قرن بیست و یکم، وارد بزرگسالی میشوند، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ نیاز به خواندن دارند. آنان به سطوح پیشرفته از مهارتهای ادبی نیاز دارند تا شغلشان را انجام دهند، به عنوان شهروند فعالیت کنند و زندگیشان را هدایت کنند»
اولین تاثیرات مهارتهای خوانشی، در مدرسه نمایان میشوند زیرا مهارتهای خوانشی، از پیشبینی کنندههای مهم برای موفقیت تحصیلی هستند.
بر اساس یافتههای مایکل گوریان، ۶۰٪ نمرههای A به دختران می رسد و از آن طرف، ۷۰٪ پایینترین نمرهها، یعنی D و F به پسران میرسد.
بر اساس مطالعهی ۲۰۰۵ بخش آموزشی آمریکا، پسران ۵۰٪ بیشتر احتمال دارد که در مدارس ابتدایی عقب بمانند و ۸۰٪ ترک تحصیلهای دبیرستان مربوط به پسران است.
نیمی از نوجوانان و جوانان با سابقه کیفری و نیمی از آنهایی که سابقه سوء مصرف مواد دارند، مشکلات مربوط به خواندن دارند.
در سال 1990، پسران چهار برابر بیشتر از دختران در برنامههای مربوط به ناتوانیهای یادگیری قرار داشتند.
مطالعهای که در مجله روانشناسی کودک غیرعادی، منتشر شده بود، رابطهای قوی میان مهارتهای خوانشی ضعیف و ریسک سلامت روان را نشان میداد، همچنین مطالعهای دیگر دریافت که مهارتهای خوانش ضعیف در میان پسران، با رفتارهای ضد اجتماعی ارتباط دارد.
در این فصل به برخی فاکتورها پرداخته میشود که میتوانند باعث تقویت مهارتهای خوانشی شوند.
محرک: تحقیقات نشان میدهد که افزودن محرک به محیط پسران میتواند با تحریک جسم پینهای در مغز پسران، به فرایند یادگیری آنها کمک کند. افزودن صدا، رنگ، حرکت و انرژی جنبشی میتواند باعث بهبود عملکرد پسران از جنبهی زبانی شود. نشان داده شده است که چیزی به سادگی توپهای استرس در کلاس درس، میتواند باعث تحریک مغز شود.
رول مدل: ما درک کردهایم که دختران بخاطر محدود بودن الهام بخشهای زنانه، میتوانند با محدودیت رو به رو شوند. برای پسران نیز، این ماجرا صدق میکند. پسران در زندگیِ اطراف خود، تقریبا هیچ مردی نمیبینند که کتاب بخواند، زیرا اغلب معلمان ابتدایی زنان هستند. نشان داده شدهاست که معلم مذکر میتواند مقداری به بهبود مهارتهای خوانشی پسران کمک کند.
کلاسهای تکجنسیتی: مدرسه ابتدایی وودوارد در فلوریدا، دریافت که ۳۷٪ از پسرانِ کلاسهای مختلط، توانستند آزمون نوشتاری ایالتی را پاس کنند، این رقم برای پسرانی که در کلاس تک جنسیتی درس خواندند، ۸۶٪ بود. البته مایکل سالیوان ذکر میکند که تنها برخی کلاسها که شکاف جنسیتی در آن زیاد است تک جنسیتی گردد و همچنین صرفِ تکجنسیتی شدنِ یک کلاس، به پسران کمک نمیکند بلکه میبایست روش آموزشی دیگری نیز برای آنان بکار برد.
یکی از عواملی که باعث میشود پسران در مهارتهای خوانشی عقب بیوفتند، تغییر ناگهانی است که هنگام ورود به مدرسه اتفاق میافتد: تا قبل از ورود به مدرسه، کتابها تفریحی هستند، اما پس از آن به یک کار و مشق بدل میشوند. بر اساس دادههای وایومینگ، پسران در کلاس سوم، ۱۶٪ نمرات پایینتری در مهارتهای خوانشی دریافت میکنند، این شکاف جنسیتی در کلاس هفتم به ۴۵٪ میرسد.
وقتی یک دانشآموز در مهارتهای خوانشی عقب میافتد، ما او را در کلاسهای ویژه میگذاریم، او را از کتابها دور میکنیم و ادبیات را به تکههای کوچکِ واژه و دستور بدل میکنیم، اما پژوهشها پیشنهاد میکنند که میبایست به آنها کتابهای مورد علاقهشان را بدهیم (هرکتابی که باشد) تا زمان بیشتری صرف خواندن کنند. بر اساس یافتههای استفان کرن، مهارتهای خوانشی بیشتر به "میزان" ادبیاتی که میخوانیم بستگی دارد و نه "سختی و پیچیدگی" آن. تسلط بر دستور و واژگان، ارتباط کمی با مهارتهای خوانشی دارد، هرچه بیشتر آنچه را دوست داریم بخوانیم، بیشتر مهارتهای خود را تقویت میکنیم.
اگر بخواهیم پسران را در معرض کتاب قرار دهیم، یک روش ساده و موثر، کتاب خواندن برای آنان است. پژوهشهای استفان کراشن نشان میدهد شنیدن داستانهایی که با صدای بلند خوانده میشوند، تقریباً به همان اندازهی خواندن، در ارتقای واژهها، دستور و درک ساختارهای ادبی موثرند.
اما فضای آموزشی، امروزه وقت محدودی در اختیار معلم قرار میدهند و معلم نمیتواند بخشی از وقت را صرف بلندخوانی یک داستان برای کودکان کند، بنابراین برای جبران میتوانیم از فرصتهای غیرآموزشی استفاده کنیم. برای مثال یک مدرسه در همپشایر، با همکاری کتابخانه، برنامهای برگزار کردند که در آن ۲۵ کتاب توسط کتابخانه انتخاب و به کودکان داده میشود، و کودکان به کتابهایی که دوست داشتند امتیاز میدهند تا در نهایت یک کتاب برنده شود. اما این برنامه بینقص نبود. یک نقص این برنامه، این بود که کتابهای انتخاب شده توسط کتابخانه، بیشتر مورد سلیقهی دختران بودند و کتابهای مورد پسند پسران در این بین بسیار کم بود. شاید به این خاطر که اغلب کارکنان کتابخانهها از زنان هستند.
یک برنامهی دیگر، «کتاب در زمان غذا» است که میتوان آنرا در کودکستانها و سالهای ابتدایی بکار گرفت. در این یک معلم وقتهای غذاخوری، برای کودکانی که مایلند کتاب داستان میخواند. مایکل سالیوان میگوید وقتی کودکان را به این برنامه دعوت میکردم، آنها میپرسیدند که «آیا آزمونی هم وجود خواهد داشت یا نیاز هست دربارهی گزارش بنویسند؟» متاسفانه این نگرش را در کودکان ایجاد کردهایم که هرچه لایق درس داده شدن هست، آزمون نیز دارد. اما در این برنامه آزمون یا گزارش نویسی وجود ندارد. باید برای جذب کودکان و از بین بردن ترسشان به آنان اطمینان داد حتی اگر هنگام گوش دادن به قصه، بخوابند هم هیچ مشکلی ندارد.
همچنین کودکان باید فرهنگ کتابخوانی را نه فقط در گفتار بلکه در رفتار بزرگسالان نیز ببینند. یعنی اگر معلم پرورشی تنها از فواید کتابخوانی بگوید کافی نیست، کودکان بابد اورا در حال کتابخوانی ببینند.
یکی از موانعی که بر سر راه پسران قرار دارد، این است که میان آنچه ما به منزلهی "ادبیات خوب" میشناسیم و آنچه پسران به عنوان "ادبیات خوب" میشناسند تفاوت وجود دارد. ما عادت داریم کتابهایی را به کودکان تحمیل کنیم که مورد علاقهی خودمان است، کتابهایی که با ما حرف میزنند، کتابهایی که زندگیمان را تغییر دادهاند. اما کودکان سلایق خودشان را دارند. بسیاری از پسران، بیشتر به محتواهای غیرتخیلی، تصویری، فانتزی و علمی تخیلی و ماجراجویانه علاقه دارند. ویژگی مشترک تمام این محتواها این است که توسط آموزش دهندگان ارزشمند تلقی نمیشوند. همین موضوع باعث شده پسران را از خواندن آنچه بدان علاقه دارند بازداریم. چنین کتابهایی کمتر در قفسههای کتابخوانه قرار میگیرند و پسران کمتر بخاطر خواندنشان تشویق میشوند. باید محتواهای مورد علاقهی کودکان را در اختیارشان قرار دهیم.
بسیاری از پسران، از خواندن زده میشوند زیرا کتابهایی که برایشان انتخاب میکنیم، مورد علاقهی آنها نیست. مایکل سالیوان، برای این موضوع چند راهکار ارائه میدهد: کلاسهایی که توسط کودکان رهبری میشوند میتواند نمونهای از این راهکار باشد. برای مثال کاوازوس کوتکه برنامهای برای کودکان ترتیب داد که هرکس میتوانست کتاب خودش را انتخاب کند و تنها یک قانون دربارهی انتخاب کتابها وجود داشت: اینکه هیچ قانونی وجود ندارد. این برنامه برای پسران عالی جواب داد.
آموزش فعال: بسیاری از کلاسها، شیوهای را بکار میگیرند که کودک باید ساکت یکجا بنشیند و کتاب بخواند اما این روش، چندان مورد پسند پسران نیست و کلاس را باید متناسب با آنها فعالتر کرد، برای مثال وجود فضایی که بتوانند حین خواندن راه بروند.
گروههای کتابخوانی: اینکه پسران را دور یک حلقه بنشانیم و از آنها بخواهیم چشم در چشم دربارهی کتاب صحبت کنند، شاید برایشان خوشایند نباشد. مایکل سالیوان پیشنهاد میکند که پسران به صورت شانه به شانه بنشینند و یا این گروههای کتابخوانی با فعالیتهای دیگر همچون کوهنوردی ادغام گردند.
در فصل اول آموختیم که در راه شناسایی مشکلات پسران و کمک به آنان موانعی وجود دارد. دیدگاه قربانینکوهانهی جامعه، ناتوانی در مشاهدهی تقاطعی بودن تبعیض علیه پسران و دیگر اقلیتها و مستثنیسازی از جمله این موانع هستند. در دومین فصل آموختیم که مهارتهای خوانشی بسیار مهم هستند زیرا با موفقیت تحصیلی، سلامت روان و آیندهی فرد ارتباط تنگاتنگی دارند. در فصل سوم به نیازهای خاص پسران پرداخته شد و دانستیم که افزودن محرک، ایجاد رول مدلها و کلاسهای تک جنسیتی میتواند به پسران کمک کند. در فصل چهارم دانستیم که تبدیل خواندن از یک تفریح به یک مشق خسته کننده میتواند به برخی دانشآموزان صدمه بزند. در فصلهای انتهایی نیز به اهمیت قصهخوانی، افتخار به ادبیات پسران و راهکارهای تبلیغ کتاب پی بردیم.
مایکل سالیوان در انتها اخطار میدهد که این موضوعات نباید به منزلهی مقصر دانستن دختران و نادیده گرفتن آنان تعبیر گردد. با امید دنیایی برابر برای دختران و پسران.