ترانه
ترانه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

تمدن


تمدن کن مرا
در آغوشم بگیر
برایم شعر و پرچم و سرود بنویس
بیا
دستهایت را حلقه کن دور مقبره هایم
لب هایت را بچسبان به رود هایم
جلگه هایم را لمس کن
جنگل هایم را ببین
دشت هایم را ببوس
جلوتر بیا
کوه هایم را حس کن
دست هایت را بالا ببر
فرهنگم را نوازش کن
هنرم را تحسین کن
بیا
چشمهایم را تاریخ کن
لب هایم را اسطوره
تنم را افسانه
بیا سیاهی چشم های من را دیو کنیم
سفیدی تنم را پری
بیا لب های من را
به خون آرش و رستم و فریدون بیارای
بیا که قبله نمای توران بشوم
راهنمای شاهنامه
تیر کمان آرش
آتش بزن بالم را
به غارت ببر سرزمینم را
به خاک بکش تخت جمشید را
به نیزه بزن گربه های شهرم را
بیا
آخرین نگاه رستم
بیا سفیدی بخت زال
بیا بازوبند سهراب
بیا امید ناامید آرش
بیا نگاه نگران رودابه
تن من را به هم وصل کن
هامون زنده کن
بیستون را بساز
زاینده رود آباد کن
خاک از سیلک بروب
مرا روایت کن
داستان بساز
خوابم ببر
بیا مرا زمزمه ی گوش کودکت کن
بیا شعر خیام و رومی
بیا بالا پوش طاهر
بیا شمس مولانا
بیا پهلوان فردوسی
بیا شعر نیمه تمام نیما
بیا قافیه ی پروین
بیا عشق بی انتهای احمد
برای آیدا
کوه را رها کن
شیرین صدایت می‌زند
آیدا نگاهت می‌کند
لیلی ایستاده است
منیژه چشم به راه است
رودابه ناخن می جود
بیا رویای هر روز تاریخ
بیا تمنای بی انتهای فرهنگ
بیا بلند بالای عاشق اشعار
بیا
تمدن کن مرا
تمدن کن مرا
تمدن کن مرا‌...

ترانه علوی

منبع عکس:اینترنت

شعر
همونی که شب رو است و از راهی دیگر آید:)....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید