دینی که تنها کارکردش معنوی است و نمیتوان از آن برای مقابله با سلطه استکبار استفاده کرد، تنها یک مخدر است . چرا که چنین دینی مسیر را برای رشد سرمایهداری هموار میسازد.
دینی که به انزوا رفته است، مصداق آیهای است که میفرماید: «الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ»؛ یعنی همانهایی که قرآن را تکهتکه کردهاند و فقط به بخشی از آن عمل کرده و بخشهای دیگر را رها کردهاند.
چنین دینی قطعاً خطرناک است، چرا که بستری میسازد برای هوا خواهی انسان در جامعه، نه بستری برای بندگی خدا. این دین تنها فشار خون را پایین میآورد و نمیتواند جلوی قدرتهای استبدادی زمانه را بگیرد.
اصل دین برای آن است که آنچه خدا میگوید بر آنچه انسانها میگویند اولویت یابد، که این همان بندگی خداست. نمیتوان در سطح جهانی اجازه داد که طاغوتها و فراعنه حکومت کنند و در عین حال سخن از بندگی خدا گفت.
بندگی خدا زمانی به حقیقت میپیوندد که طاغوتی نباشد. این یعنی باید ابتدا طاغوت را نفی کرد (لا اله) و سپس حق را پذیرفت (الا الله). دین باید در تمام شئونات انسانی حضور داشته باشد.
اگر قرار بود دین در انزوا باشد، باید با «لا اله الا الله» شروع نمیشد. دینی که با چنین ذکری آغاز میشود آمده است تا کمر استکبار را بشکند.
کمر استکبار زمانی شکستنی است که از زیر سیطره آن خارج شویم و طرحی مخالف جهت استکبار بیندازیم. اگر روش زندگی من با استکبار همراستا باشد، این همان نفوذ استکبار است. این همان تسلیم شدن زیر پرچم استکبار است. دین باید در تمامی ابعاد زندگی انسانی وارد شود.