? پوست
نویسندگان و کارگردانان: بهمن و بهرام ارک
بهمن و بهرام ارک که در سال ۱۳۹۶ برای فیلم کوتاه «حیوان» جوایز متعددی از جمله «سینه فونداسیون» فستیوال «کن» و «سیمرغ بلورین» جشنواره «فجر» را ازآنِخود کرده بودند، اینبار هم، قدرتمند و جسور دست به ساخت نخستین اثر بلند سینمایی خود زدند.
نحوهی روایت و همچنین داستانِ فیلم از بطنِ سنّت ایرانی زاده میشود. روایت توسط عاشیق(اوزان) «ولی عبدی» و با «قوپوز»نوازی دلنشین او صورت میگیرد. اما متأسفانه گاهی روایت از آواز عاشیقی فراتر میرود؛ ولی عبدی به روایت خشک میپردازد و بدتر از آن در مواقعی وظیفهی عبدی را «اجنّه» گردن گرفته و نحوهی روایت از فرم خارج میشود. اما اشکال اساسی آنجاست که بعضاً بدیهیّات روایت میشود؛ آفتی که این روزها به جان تمام سینمای ایران افتاده.
موضوع داستان همان است که اگر پدر، مادر و یا پدربزرگ، مادربزگتان جوانی خود را در روستا سپری کرده باشند، حتما شبیه آن را شنیدهاید.
جدال عاشقانهی دو جوان که اکنون مدتی از آن گذشته، اما رخدادهایی، باز سرِ زخم دیرین را میگشاید؛ رخدادهایی از جنس فاجعه.
علاوه بر موسیقی عاشیقی که همانند گردنآویزِ مروارید بر گردن فیلم میدرخشد، موسیقی متن، چنان سوار بر کار است که تپش قلب بیننده را با ریتم فیلم، همگام میسازد. اثر مملو از نماد است، اما این جنبهی نمادین به کمک روایت عاشیق، درظاهر آنچنان گنگ نمیماند که مخاطب عامّ خود را بیازارد؛ درحالیکه برای مخاطب خاص خود نیز دارای لایههای زیرین است. طراحی صحنههای جنگیری، جادوگری و دعانویسی بسیار هنرمندانه صورت گرفته تا آنجا که بیننده، لحظهای احساس ساختگی بودن و یا نپختگی در آنها نمیکند.
فرم چون تار و پود محکمی برای فرش هزارنقشِ پیچیدهی فیلم است.
کارگردان هنرمندانه ماجرای عاشقانهی برادر «آراز» را به موازات داستان اصلی فیلم که حول خود او شکل میگیرد، بیان میکند و این پلی میشود برای رسیدن به عمق اثر؛ خیر و شرّ. خیر و شری که شاید برخلاف سنّت گذشتهی ما اینبار در هم میپیچد و فضا را خاکستریرنگ مینماید.
شاید حرکت متهوّرانه و نوآورانهی بهمن و بهرام در ساخت این فیلم، باب جریان جدیدی را در سینمای ایران باز کند.
ما را در تلگرام دنبال کنید!