? خورشید
کارگردان: مجید مجیدی
سال ۱۳۴۹ هجری شمسی، آغاز به کار بخش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کمک «عبّاس کیارستمی»، که بستر مناسبی را برای ایجاد جریان فیلمهای کودک و نوجوان فراهم نمود. علاوه بر کیارستمی، «بهرام بیضایی»، «امیر نادری» و سالها بعد «مجید مجیدی»، از جمله کارگردانهای شاخصی بودند که آثار ارزشمندی را در این بستر تولید کردند.
سال ۱۳۹۸ هجری شمسی، خورشید مجیدی یاد و خاطرۀ آن دوران پرشکوه را برایمان زنده میکند؛ امّا در قالبی بهروز شده. سوژه این بار، کودکان کار هستند؛ بازیگرانی در نقش خودشان!
سکانس ابتدایی فیلم که به نقش بستن نام خورشید در حوض منتهی میشود، با هنرمندی تمام، دو وجه متضاد زندگی کودکان کار را به نمایش درمیآورد؛ دو وجهی که با یک مچکات بینقص، به هم دوخته میشود. «هومن بهمنش» در همان سکانس ابتدایی، میخ اول را چنان محکم میکوبد که جای خود را میان نامزدهای سیمرغ بهترین فیلمبرداری، رزرو میکند.
موسیقی متن فیلم، لرزه به تن میاندازد؛ نوایی که بیشباهت به موسیقی «بابل» (Babel) نیست و استفاده از آن در سکانسهایی چون پرواز کبوترها یا نظافت اتاق گاراژ، حالوهوایی آسمانی به اثر بخشیده است.
مجیدی بارها به سرانگشتان قادرش، سکانسهایی را تجسّم میبخشد که خداوندگار هنر را وادار به تحسین میکند؛ از شنای در حوض، پرواز کبوترها، شورش کودکان از روی دیوار، طلوع خورشید به دست بچهها و... که قلب هر بیننده با هر سنی را لبریز از شور و عشق کودکانه میسازد گرفته؛ تا دیدار علی با مادرش، گریه دختر افغان، سر تراشیده دخترک، سرگردانی علی در راه آب و... که اندوهی با طعم فراموشنشدنی بر جای میگذارد. اندوهی باشکوه و در عین حال دوستداشتنی، که زمین تا آسمان با غم کلیشهای و گاهی مبتذل سینمای امروز ایران، تفاوت دارد.
کندوکاو، فرم اصلی را شکل میدهد؛ فرم به تنۀ درختی میماند که پیچک محتوا بر آن میآویزد و بالا میرود تا رایحۀ معنا را در ضمیر انسان پاک بپراکند.
سکانس پایانی، غرق در نماد است؛ نمادهایی که پویایی ظاهر فیلم را مختل نمیکند؛ امّا درک مفهوم پشت آنها، بسیار دشوار به نظر میرسد.
خورشید، هر چند دیر، امّا بالاخره در شبهای سرد جشنواره طلوع کرد تا گرمایی تازه بدان ببخشد.
ما را در تلگرام دنبال کنید!