محمد جواد تقیپور·۱۲ روز پیشمردگان متحرک!اندوه من، مردمان اگر مردهای به روی تابوت ببینند، چند قدمی را به احترام برمیدارند و راه کج میکنند. اگر آن مرده را بشناسند تا محل فراموشی…
محمد جواد تقیپور·۱ ماه پیشهیچ جز شروعی ندارد...اندوه من، قبلترها که جوان بودم فکر میکردم یک جا باید شروع شود. زندگی باید یک جا، یک نقطه آغاز شود. فکر میکردم مگر میشود این همه نبودن،…
محمد جواد تقیپور·۲ ماه پیششهر خاک گرفته!اندوه من،در کوچههای باقی مانده از شهر زندگانیچند سوایی است که قدم نگذاشتهام.شنیدههایم میگوید دیوارهای امیدروی سر بیچارگان فراری فرو ریخ…
محمد جواد تقیپور·۲ ماه پیشتوقفی در سکوت!اندوه من، زیستن را پر از رنج و درد نوشتهاند. من هر چه از این زندگی میگذرانم به جای فریاد از هر رنج، به سکوت بیشتر بعد از هر رنج عادت کرده…
محمد جواد تقیپور·۲ ماه پیشسیل سازنده!اندوه من، جایی میان سکوت های متوالی جا ماندهام و باران غمانگیز اندوه جانم را به بازی گرفته و رها نمیکند. هر بار که غم مانند سیلی زندگیم…