هر بار که اهالی پادکست رو می دیدم و یا درباره ی اونها می شنفتم ، از این همه همدلی و پشت هم بودنشون لذت می بردم و به خودم بارها می گفتم که ببین، بالاخره موضوعی پیدا شد که هم رقابت هم رفاقت به شکل لطیف و پر رنگ و به یک اندازه بر و بچه های هم فاز رو دور هم جمع کنه و صد هزار بار قربون صدقه ی همتون رفتم.
یادم میاد خیلی سال پیش رو که پادکست هنوز یه نوزاد بود و تلاش های گاه و بیگاه برای ساخت و جون دادن به این طفل بی رمق ولی بی فایده بود و انگار امیدی به دنیای پادکست نبود. اما حالا بعد از این همه سال دیدم که چطور جون گرفت و داره رشد می کنه.
حالا بعد از یه عالمه کلنجار رفتن بالاخره تصمیم گرفتم تا بیام و از همه ی شما یاد بگیرم. اینکه چطور باید دل شاد کرد و لبخند و حال خوش منتشر کرد. امیدوارم بتونم ذره ای حتی به اندازه ی یک لبخند حال و هوای دل و جونتون رو خوش کنم.
این شروع یک رویداد و یک اتفاق شیرین توی دنیای بزرگ پادکسته. پادکستی رو شروع کردم برای خوندن و لذت بردن و یاد گرفتن از تجربه های سفر.
در این پادکست با سفرنامه های متفاوتی از آدمهایی با انتخاب های جذاب و هیجان انگیز در سفرهایی نچندان عادی مواجه می شویم. الهی که سفرتون بی خطر باشه.
لطفا پادکست سفرنامه خانه رو در CastBox "فعلا" و بعدا در تمامی اپلیکیشن های پادگیر دنبال کنید و نظرات و پیشنهاد هاتون رو از من دریغ نکنید.
اگر سفرنامه خانه رو دوست داشتید ، به دیگران هم معرفی کنید.
ارادتمند
حسن حمزه نژاد