نمیدانم چرا در بین اطرافیان من، ایدهال گرایی یک صفت مثبت است که الحمدلله همه آن را در رزومهی خود یدک میکشند،
برای من اما ایدهآلگرایی، جز "سکون" هیچ نداشته!
اگر بخواهم با یک مثال برایتان روشن کنم، من از خوبهای پادکست شنو بودم،روزی دو-سه اپیزود را در مسیر گوش میکردم و از خود خرسند بودم =]
یکهو تصمیم گرفتم وقتی گوش میکنم، از گفتهها نوت برداری کنم تا آن را ذخیره داشته باشم،
اتفاقا قشنگترین دفترچهام را به این کار اختصاص دادم اما حدس بزنید چه شده؟ (ترجمهی بینمکِ گس وات)
از آن روز حتی چندثانیه هم پادکست گوش نکردم :)))
خلاصه تمایل به پرفکت بودن همیشه مرا به عقب هُل داده!
مدتهاست فکر نوشتن در ویرگول را دارم، چند موضوع جذاب هم پیدا کردم، همه مرا تشویق کردهاند ولی جرأت به انتشار نداشتم!
امروز دل به دریا زدم و قبل از هرگونه ویرایش، شروع کردم به تایپ.
حتی اگر این مزخرفترین نوشتهای باشد که شما به عمر خود خواندهاید و من با انتشار این مطلب، برای همیشه دنبال شدن توسط شما را از دست بدهم.