از پاییز و زمستون و هوای سرد خیلی وقتا بدم میاد. چشمام میسوزه و دماغم قرمز میشه. لباسها سنگیناند و زود خسته میشم. هوای خونه گرفته است و یادم میره نفس بکشم.
این پاییزی که گذشت، افتضاح بود. با یه آدم مریض پر از عقده آشنا شدم. انقدر بهم حس دوستداشتنی بودن میداد که یادمه یبار دم خونمون که رسیده بودم و پیامش که ازم پرسیدهبود رسیدم خونه رو دیدم، با خودم گفتم واو مگه از این خوشحالتر هم میشه بود؟
دقیقا وقتی خودش رو انداخت وسط زندگیم و کل افکارم رو برای خودش کرد که من تبدیل شدهبودم به یه یلدای جدید که بعد کلی تقلا تونستهبود تبدیل به این ورژن شه. به تکتک جزئیات یلدایی که ساختهبودم دقت میکرد و بهم میگفت که چقدر قشنگ و دوستداشتنیاند.
از اونموقع دوماه میگذره. گمان میکنه که میتونه همهچیز رو از اول شروع کنه و دوباره بهم آسیب بزنه.
تو این دوماه بیشتر از هرچیزی، بیشتر از هروقتی، از خودم بیزار شدم. از اینکه هنوزم میخواستمش. از اینکه چرا موقع عصبانیت باهاش صحبت کردم و انقدر زود همهچیزو تموم کردم. از اینکه چرا نمیتونم رهاش کنم. از اینکه چرا فکر کردم سیگار کشیدن میتونه توی هندل کردن غمم بهم کمک کنه. از اینکه انقدر تاثیر گرفتم. از اینکه انقدر به احساساتم عمق دادم. از اینکه چرا انقدر وجودش رو پر از عشق دیدم. از اینکه چرا انقدر احمق بودم.
حقیقتو بگم؟ من امروز حالم از خودم بهم خورد. چون دیشب بهم پیام داد که اسمت مبارک و من دوباره بهش فکر کردم. دوباره به این فکر کردم که اگر ایندفعه همهچیز خوب پیش بره چی؟
ولی این انسان باعث شد من به ارزشم شک کنم. دو زانو بشینم و زجه بزنم که هنوزم میخوامش. باعث شد مثل احمقا تو گیشا قدم بزنم. باعث شد به شخصیتم و علایقم و خواستههام شک کنم. باعث شد تبدیل شم به یه نمیدونم حتی بزرگتر.
اونقدر ازش بیزارم، اونقدر ازش خشمگینم که از خودم بدم میاد که هنوزم یه شمع خیلی کوچیک براش باقی مونده.
من از اینکه یه فصل از زندگیم رو هدر دادم پای آدمی که عمق خیلی کمی داشت پشیمونم.
از اینکه در برابرش انقدر زودباور و ضعیف بودم، پشیمونم و از این بخش وجودم بدم میاد.
به این فکر میکنم که اگر هیچوقت تو اون کتابخونه کوفتی نمیدیدمش و بخاطرش هدفونم رو درنمیاوردم، چی میشد؟ الان کجا بودم؟ حالم چطور بود؟
الان دیگه حس غمم رفته. خیلی به پذیرش بهتری رسیدم. دیگه بهونهای ندارم. باید پاشم و تبدیل بشم به اون دختری که بودم دوباره. ولی سخته و نمیتونم و نمیخوام.