ویرگول
ورودثبت نام
یلدای یلدانیزه
یلدای یلدانیزه
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

عدد اول

جدی جدی ۱۸ سالگیم تموم شد. الان ۱۹ سالمه. امروز که اولین روزم به عنوان یه ۱۹ ساله بود، روز خوبی بود. امتحانم رو خوب دادم، اعتمادبه‌نفس و احساس قدرت داشتم.

دیروز قبل تولدم گریه کردم. انگار کل غم و بدبختی‌ها و سنگینی‌های ۱۸ سالگیم یدفعه یادم افتاد و برای همه دردهایی که توی یک سال تحمل کردم گریه کردم.

به این فکر کردم که یه سال چجوری می‌تونه انقدر طولانی باشه؟ چندنوع غم و تجربه می‌تونم توی یک سال تجربه کنم؟

ولی هرجوری که بود ۱۸ سالگی تموم شد و من امید دارم که ۱۹ سالگیم قشنگ‌تر باشه و کم‌تر آبی باشه.

چیزهایی که از ۱۸ سالگیم یاد گرفتم رو دوست دارم بنویسم تا شاید یکی یجایی وقتی بهشون برخورد و داشت تجربشون می‌کرد، بدونه که یکی دیگه هم یجایی از زمان تو این موقعیت‌ها بوده.

ممکنه از یکی در حد مرگ خوشت بیاد. طرف برات بی‌نهایت جذاب و دوست‌داشتنی باشه ولی تو اون کسی نباشی که خوشحالش می‌کنه و تو اون نیمه مناسبش نباشی. درسته تو اون لحظه با خودت می‌گی که چرا من تمام اون ویژگی‌هایی که اون می‌خواد رو ندارم و ویژگی‌های خودت رو مسخره بدونی. ولی حقیقت اینه که یه آدم دیگه‌ای وارد زندگی اون شخص می‌شه که تمام اون ویژگی‌ها رو داره و اونوقت تو می‌بینی و می‌فهمی که تو صرفا متفاوت بودی و این دلیل بر این نیست که تو اشتباه یا دوست‌نداشتنی هستی.
ذهن ما خیلی حرومزاده است. دروغ به خوردت می‌ده تا تصمیم‌گیری رو برات راحتتر کنه. ممکنه تو تمام رفتارهای بد یه آدمی رو ببینی ولی ذهنت تمام اونها رو به شیرین‌ترین حالت ممکن برات تعبیر کنه. و وقتی که از طرف ضربه بخوری، متوجه می‌شی که تمام مدت چی داشته پیش می‌رفته.
اینکه یه زمانی ندونی می‌خوای چیکار کنی و چی دوست داری، خیلی طبیعیه. من الان ۱۹ سالم شد و تازه دارم به دیدی می‌رسم که خیلیا توی کلاس نهم بهش رسیدن و کم‌کم خودم رو بهتر می‌شناسم و این هیچ عیبی نداره. مهم اینه که به خودمون و زندگیمون علاقه‌مند باشیم و سعی نکنیم با چیزهای دیگه جذابش کنیم تا بتونیم راحتتر از خودمون فرار کنیم.
من آدم اکستریمی هستم. یعنی خیلی سریع تصمیم می‌گیرم آدم‌ها رو ببرم تو دسته خوب و بد و دوست و قهر. همین ماجرا باعث شد که کلی از دوستی‌هام رو از دست بدم و خیلی از روابط ریز رو حذف کنم چون هیچوقت اونها رو نمی‌تونستم به کمال برسونم. ولی حقیقت اینه که هیچ نیازی نیست همه روابط بی‌نقص و تو بالاترین مرحله باشن. اگه فلانی توی دانشگاه باهات اینکارو کرد و بنظرت آدم مسخره‌ای اومد برای همیشه ارتباطت رو باهاش قطع نکن، صرفا جور دیگه‌ای بهش نگاه کن. اگه دوست صمیمیت اشتباهی کرد سریع حذفش نکن و بهش زمان و فرصت اشتباه بده و بعد منطقی تصمیم بگیر که می‌خوای رابطت رو توی چه حدی نگه داری. روابط صفر و یکی نیستند.
هیچوقت از ترس تنهایی با آدم‌های آشغال نگرد. ممکنه درست تو لحظه‌ای که یسری آدم نادرست دورتند، بهترین دوست احتمالیت اونجا وایساده تا سر صحبت رو باهات باز کنه.
تنهایی می‌تونه ترسناک باشه. ولی وقتی که می‌پذیریش متوجه می‌شی که چقدر گوشه امنیه و داشتن هرچندوقت یبارش چقدر ارزشمند و کمک‌کننده است.
سعی کن هرروز یکم بیشتر از دیروز درمورد خودت بدونی چون ما واقعا دنیای بزرگی داریم و شاید هیچوقت شناخت این دنیا ممکن نباشه ولی مطمئنم شناختش خیلی قراره زندگی رو راحتتر کنه.
از قضاوت‌های بقیه نترس. جدی تعداد زیادی از آدم‌ها یسری طبل توخالی هستند که همه‌چیز رو تقلید می‌کنند. ولی تو اینطوری نباش و بخاطر ترس از قضاوت خودت رو با معیارهاشون وقف نده. چون وقتی تو رو رد کنن، تو دیگه خودت رو برای برگشت نداری.

دیگه سخن خاصی ندارم ولی خوشحالم که ۱۸ سالگیم انقدر پر از تجربه و اتفاق شد و از هیچکدومشون پشیمون نیستم چون توی هرکدومشون یه درسی گرفتم که مطمئنم هیچوقت یادم نمی‌ره.





تجربهدرسزندگیسنروابط
جهان با من همراه شو!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید