یلدای یلدانیزه
یلدای یلدانیزه
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

نامه‌ای به منِ آینده

هیچچچ ایده‌ای ندارم داری چیکار می‌کنی. یعنی می‌دونم چیکارا می‌خوای بکنی. ولی از اونجایی که سریع تصمیمتو عوض می‌کنی احتمالا تا الان کلی راهتو عوض کردی.

دارم فکر می‌کنم ازت چه انتظاری دارم. ولی خب میترسم ازت انتظار داشته‌باشم و وقتی این رو بخونی ناراحت شی. شاید بیشتر بخوام بهت تلنگر بزنم. البته فکرکنم با خودت بگی یه بچه دماغوی ۱۷ ساله چی داره بگه به من؟ اصلا از زندگی و بدبختی‌هاش چی می‌فهمه ؟

هنوزم می‌میری براش؟؟
هنوزم می‌میری براش؟؟


ای من آینده!

من هی دارم جلوی خودمو می‌گیرم برای تو! پس لطفاً تو هم برای تو آینده‌ت مایه بذار.

ازت خواهش می‌کنم چشماتو باز نگه‌دار. تا اینجای زندگی خیلی خوب فهمیدم روان یه عملکرد پویا است و همش داره تغییر می‌کنه و نمی‌تونم انتظار داشته‌باشم تا همیشه خوب و رو به رشد باشه.

ولی لطفا تلاش کن تو تموم اون لحظه‌های مسخره خاکستری بدونی که روزای خوب هم میان. منتظرشون باش. یادت باشه چه روزایی رو که تصور نمی‌کردی رو گذروندی و از پسشون براومدی. و مطمئن باش باز هم از پسشون برمیای.

الان یجورایی دارم تلاش می‌کنم تا زندگی رو برات شیرین‌تر کنم. دنبال اینم خودم رو بشناسم. مرزامو تعیین کنم. روابطم رو گسترش بدم و درآخر یه پکیج تحویلت بدم.

می‌خوام کارت رو راحت کنم. هر موقع خواستی تصمیم بگیری حواست باشه که ارزشات چیه و خطهایی که تعیین کردی کجا بودن.

دوست دارم بهت بگم لطفا ورزش کنی. حواست به بدنت باشه. شیرینی‌جات کم بخوری تا خنگ نشی و دیابتی که احتمالش برات خیلیی بالاست رو نگیری.

حواست به خونواده دوست‌داشتنی و ارزشمندت باشه. ببین چقدر دوست‌داشتنی‌اند که من نوجوون احمقم قدرشونو می‌دونم.


اصلا نمی‌خوام درمورد کنکور صحبت کنم. چون بهت اعتماد دارم. من می‌دونم همیشه می‌فهمی کی باید مایه بذاری و شرایط سخت رو تشخیص می‌دی پس صحبت درموردش مسخره است.


همچنین اون دفتر سیاهه رو هیچچچچوقت یادت نره مرور کنی. بازم بنویس. بازم بنویس. بازم بنویس. ایندفعه تو یه دفتر سفید یا شایدم تو همین ویرگول. شایدم بلاگ خودت.


و لطفا هیچوقت کاری نکن اعتمادت نسبت به خودت از بین بره. و سعی کن شرایط رو طوری بچینی که دوست‌داشتنی خودت خیلی راحت‌تر باشه.

و لطفا نذار پشیمونی و حسرت نابودت کنه. به آدمایی که دوستشون داری عشق بورز و بدون هیچ معادله‌ای عشقت رو به بقیه بده.


و در آخر اینکه من خودم و زندگیم رو الان دوست دارم. نمی‌دونم حس تو چیه. ولی یادت باشه یه زمانی خیلی زندگی برات زیبا بود.

هرجوری که باشی برای من محترم و ارزشمندی.

مادائو رو یادت نره!
مادائو رو یادت نره!


و در آخر آخر اینکه امیدوارم وان‌پیس رو دیده‌باشی. (حقیقت اینه اگه یه روزی زندگی خودت اونقدری برات جذاب شه که انیمه‌ها برات مثل قبل جذاب نباشن، قطعا خوشحال خواهم‌شد.)



نامه ای به ده سال بعد خودمآیندهچالشیلدای طفل
جهان با من همراه شو!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید