ویرگول
ورودثبت نام
یلدای یلدانیزه
یلدای یلدانیزه
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

16 سال زندگی

قاعدتا تا الان 16 بار احساس کردم که بزرگتر شدم.بین این موقع ها کلی تجربه کسب کردم واقعا تجربه کسب کردم. خندیدم و گریه کردم و ترسیدم عصبانی شدم. کفری شدم.حریص شدم.به زندگیم طمع کردم و گاهی از زندگیم دست کشیدم.

خیلی خیلی احساسات مختلفی رو تجربه کردم تا رسیدم به اینجا و امروز. این شرایط و این وضعیت.

گاهی به خودم افتخار کردم.مثل موقع هایی که میدیدم واو منم میتونم ادم مهربونی باشم یا وقتایی که تونستم رو حرفام وایسم.

گاهی خودم رو سرزنش کردم و از خودم ناامید شدم مثل وقتی که به حرف و افکار خودم عمل نکردم. مثل وقتیایی که طمع داشتم. مثل وقتایی که انسان خوبی نبودم و خودخواه بودم و کلی از این وقتا

گاهی از زندگیم خسته شدم. مثل وقتایی که شانس بامن جور نشد یا وقتایی که نتونستم دلیلی برای زنده موندنم پیدا کنم.

بعضی موقع ها هم به زندگی چنگ میزنم. وقتایی که از ترس زلزله نمیخوابیدم یا زندگیم رو با چنگ و دندون در برابر کرونا نگه داشته بودم.

کلی عشق ورزیدم و به من عشق ورزیدند.

کلی تلاش کردم و برای رسیدم به چیزی که میخوام با تمام توانم جنگیدم.

کلی تنبلی کردم. کلی سر دوراهی بودم. کلی سرگرم چیزایی شدم که نباید میشدم.

کلی ادمایی که برام اهمیت قائلند رو ناراحت کردم.

کلی خندیدم. چقدر خنده های شیرینی رو تجربه کردم.

تو این سال ها خیلی اولین ناعدالتی هایی که میتونستم متوجهشون بشم رو فهمیدم.خیلی سنگین بودن. قلبم رو شکستن و بخاطرشون کلی ناراحت شدم.بخاطرشون خیلی وقتا ناراحت شدم و دنبال دلیل براشون گشتم. و بالاخره تونستم درک کنم و محکمتر در برابرشون وایسم.

عیب های خودم رو دیدم. فهمیدم چه ادم مزخرفی من میتونم باشم.

کلی جیزهای جدید تجربه کردم. کلی دنیاهای جدید رو کشف کردم و اونجا زندگی کردم. چقدر شیرین بود.

بالاخره بعد این همه تجربه و اتفاق 17 سالم شد.

بنظرم 17 سالگی سنیه که کوچکترین تصمبم و اتفاقی آیندم رو تحت تغییر قرار میده پس باید سخت تلاش کنم. ولی 17 سالگی اخرین سال هایی که میتونم وظایف کمتری رو حمل کنم. پس باید بیشتر خوش بگذرونم. و فکر کنم بالانس کردن این دوتا موصوع کار سختی باشه. تازه دیگ کسی قرار نیست که مسئولیت رفتارها و تصمیم های اشتباه من رو به گردن بگیره. و من و زندگیم باهمدیگه باید تنهایی کنار بیایم.

پس از این به بعد باید بیشتر حواسم به خودم باشه که بیشتر بخندم و بیشتر تلاش کنم .

بهرحال دوست ندارم تنها زندگی که دارم رو حروم کنم حتی یه ثانیه شو :)


پ ن :اگر نکته ای هست که بنظرتون میتونست نوشته م رو جذابتر کنه بگین لطفا :)))


زندگیجوانینوجوانی17 سالگیتجربه
جهان با من همراه شو!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید