چندوقت پیش یه مستندی به اسم HUMAN دیدم. و دوست دارم راجع بهش بنویسم و معرفیش کنم.
این مستند سه ساعت ارزشمند و تاملبرانگیز بهمون میبخشه.
مستند با آهنگ سالار عقیلی و کارن هماینفر شروع میشه و از همون دقیقههای اولش من رو با خودش غرق کرد تو یسری احساسات و فکرا که بین چیزی به اصطلاح زندگی فراموش شدهبود. همون احساساتی که وسط فیلم با خودم میگفتم: بدتر از این که همه اینها فراموش میشن چی میتونه باشه؟
تو این فیلم تعداد زیادی انسان حاضر میشن و راجع به موضوعات مشخصی صحبت میکنند و نظرشون رو میگن. در فرآیند صحبت کردن اونها ما تنها چهره اونها رو در پس زمینه ای مشکی میبینیم، بدون هیچ تفاوت و تبعیضی.
میان پاسخهای انسان هایی با نگاهی متفاوت نسبت به زندگی، فیلمبرداری هایی محشر و بینقص از سیاره ای که توش زندگی میکنیم، رو میبینیم.
سوالهایی که ما تنها پاسخشون رو میشنویم، راجع به موضوعاتی حول انسانها است. انسان، به معنای واقعیش.
تو این مستند راجع به جنگ، احساس خوشبختی، همجنسگرایان، عشق، زنان، مصرفگرایی، فقر، بیعدالتی، کشور، میهنپرستی، مهاجرت، خشونت، خشم و انتقام خواهید شنید.
بعد شنیدن انسانهایی که برای اولینبار باهاشون آشنا شدیم، دچار سردرگمی خواهیم شد. دچار عذابوجدان خواهیم شد. و تمام سوالهای سرکوبشدمون میفتن به جونمون.
به جرئت میتونم بگم که این مستند برای من به شدت ارزشمند بود. و کلمه ارزشمند در اینجا چیزی بیشتر از معنای واقعیش، معنا پیدا میکنه.
وقتی که ما یهچیزی رو میخریم، هزینهش رو با پولمون نمیپردازیم. هزینهش رو داریم با عمرون میپردازیم. با زمانی که برای پول دراوردن از دست دادیم.